بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شگفتی | طاقچه
تصویر جلد کتاب شگفتی

بریده‌هایی از کتاب شگفتی

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۹از ۱۱ رأی
۴٫۹
(۱۱)
پدر و مادر اولیویا می‌گویند: «جاستین! از دیدنت خوشحالیم. خیلی درباره‌ات شنیدیم.» والدینش از خوبی لنگه ندارند! مرا راحت می‌گذارند. گارسون لیست غذا را می‌آورد و چشمش که به آگوست می‌افتد، قیافه‌اش تغییر می‌کند. وانمود می‌کنم متوجه نشده‌ام. گمانم امشب همه‌مان تظاهر می‌کنیم خیلی چیزها را نمی‌بینیم! نه تغییر قیافهٔ گارسون و نه تیک‌های عصبی مرا! در تمام مدتی که آگوست تکه‌های نان مکزیکی را روی میز خُرد می‌کند و با قاشق به دهان می‌گذارد، به اولیویا نگاه می‌کنم و او لبخند می‌زند. می‌فهمد. متوجه حیرت گارسون می‌شود. تیک‌های عصبی مرا می‌بیند. اولیویا دختری است که هیچ‌چیز از چشمش پنهان نمی‌ماند!
PARNIAN

حجم

۴۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۴۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۱۴۷,۵۰۰
۴۴,۲۵۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد