بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۸)
ما هنوز قدرت الله اکبر را نمیدانیم، اگه بدانیم خیلی از مشکلات حل میشود.
"Shfar"
یکی دیگر از بچهها گفت: ما نفهمیدیم ابراهیم که بود. او بنده خالص خدا بود. بین ما آمد و مدتی با او زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خدا بودن چیست.
دیگری گفت: ابراهیم به تمام معنا یک پهلوان بود، یک عارف پهلوان.
نعنا
ابوجعفر، اسیر عراقی که شما با خودتان آوردید، بیسیمچی قرارگاه لشکر چهارم عراق بوده. اطلاعاتی که او به ما از آرایش نیروها، مقر تیپها، فرماندهان، راههای نفوذ و... داده بسیار بسیار ارزشمند است.
بعد ادامه دادند: این اسیر سه روز است که مشغول صحبت است. تمام اطلاعاتش صحیح و درست است.
از روز اول جنگ هم در این منطقه بوده. حتی تمام راههای عبور عراقیها، تمامی رمزهای بیسیم آنها را به ما اطلاع داده. برای همین آمدهایم تا از کار مهم شما تشکر کنیم. ابراهیم لبخندی زد و گفت:ای بابا ما چیکارهایم، این کارخدا بود
F313
گلوله به پای بیسیمچی عراقی خورده بود و مرتب آه و ناله میکرد.
یکی از بچهها اسلحهاش را مسلح کرد و به سمت بیسیمچی رفت. جوان عراقی مرتب میگفت: الامان الامان.
ابراهیم ناخودآگاه داد زد: میخوای چیکار کنی؟!
گفت: هیچی، میخوام راحتش کنم.
ابراهیم جواب داد: رفیق، تا وقتی تیراندازی میکردیم او دشمن ما بود، اما حالا که اومدیم بالای سرش، اون اسیر ماست!
بعد هم به سمت بیسیمچی عراقی آمد و او را از روی زمین برداشت. روی کولش گذاشت و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه میکردیم. یکی گفت: آقا ابرام، معلومه چی کار میکنی!؟ از اینجا تا مواضع خودی سیزده کیلومتر باید توی کوه راه بریم. ابراهیم هم برگشت و گفت: این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته!
F313
«هرکس تقوا پیشه کند و(در مقابل شهوت و هوس)صبر و مقاومت نماید، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند.»
F313
فکر میکنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگهای داشت.
F313
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلیها میشناسنت.
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
k.mehrabi
آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غیراز خدا هرآنچه بخواهی شکست توست
"Shfar"
همیشه میگفت: در زندگی،آدمی موفقتراست که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد.
کار بیمنطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.
نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه میانداخت: « بندگان(خاص خداوندِ)رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (وسخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام میگویند»
🐝 Mina 📚
«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب و غذا را جیرهبندی کردهایم. شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنهاتای پسر فاطمه!»
محسن
پیامبراعظم(ص)میفرماید: «فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید، زیرا هر که بخواهد میتواند نافرمانی را از فرزند خود بیرون کند.»
ka'mya'b
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
•° زهــــرا °•
خون زیادی از پای من رفته بود. بیحس شده بودم. عراقیها اما مطمئن بودند که زنده نیستم.
حالت عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم: یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی.
هوا تاریک شده بود. جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم.
مرا به آرامی بلند کرد. از میدان مین خارج شد. در گوشهای امن مرا روی زمین گذاشت. آهسته و آرام.
من دردی حس نمیکردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد.
بعد فرمودند: کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی.
نوکر اهـ𖣔ــلبیتم:)
همیشه میگفت: مهمتر از اینکه برای بچهها لباسهای هم شکل و ظاهر نظامی درست کنیم باید به فکر آموزش و معنویت نیروها باشیم و تا میتوانیم بیشتر با بچهها رفیق باشیم. نتیجه این تفکر، در عملیاتهای گروه،کاملاً دیده میشد. هر چند برخی با تفکرات او مخالفت میکردند.
h81mr
گفت: الان بیسیمچی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت کرد وگفت: شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچهها شهید شدند، برای ما دعاکنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت میکنیم.
monika
او برای حل مشکل مردم هر کاری که میتوانست انجام میداد. اگر هم خودش نمیتوانست به سراغ دوستانش میرفت. از آنها کمک میگرفت. اما در اینکار یک موضوع را رعایت میکرد؛ با کمک کردن به افراد، گداپروری نکند. ابراهیم همیشه به دوستانش میگفت: قبل از اینکه آدم محتاج به شما رو بیاندازد و دستش را دراز کند. شما مشکلش را بر طرف کنید.
monika
حدیث زیبای حضرت سیدالشهداء انداخت که میفرمایند: «حاجات مردم به سوی شما از نعمتهای خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است»
monika
کاری که برای رضای خداست، گفتن ندارد. یا مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار میکنیم، به جز خدا.
Zeinab
یکی دیگر از بچهها گفت: ما نفهمیدیم ابراهیم که بود. او بنده خالص خدا بود. بین ما آمد و مدتی با او زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خدا بودن چیست.
F313
برنامه شبهای جمعه آقا ابراهیم زیارت حضرت عبدالعظیم بود. میگفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زیارتی آقا اباعبدالله(ع) است. همه اولیاء و ملائک میروند کربلا، ما هم جایی میرویم که اهل بیت گفتهاند: ثواب زیارت کربلا را دارد.
F313
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان