بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۹۱)
خیلی دوست دارم شهید بشم. اما، خوشگلترین شهادت رو میخوام!
با تعجب نگاهش کردم. منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات اشک از گوشه چشمش جاری شد.
ابراهیم ادامه داد: اگه جائی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی وآقا، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته.
zizi
دیشب خواب به چشمم نمیآمد، اما نیمههای شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره(س)تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمیخوانم، ما تو را دوست داریم.
هر کس گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمیداد
ЙдSЯiй
ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه میرفت. چند دفعهای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت.
رفتم جلو و پرسیدم: آقا ابرام چی شده!؟
اول جواب نمیداد. اما با اصرار من گفت: هر روز تا این موقع حداقل یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و هر طور شده مشکلش را حل میکردیم. اما امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده! میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد!
بهشتی
آن آقا که خیلی حالش گرفته شده بود ادامه داد: منزل ما اطراف تصویر شهید هادی قرار داره، من دختر کوچکی دارم که هر روز صبح از جلوی تصویر ایشان رد میشه و میره مدرسه.
یکبار دخترم از من پرسید: بابا این آقا کیه!؟
من هم گفتم: اینها رفتند با دشمنها جنگیدند و نگذاشتند دشمن به ما حمله کنه. بعد هم شهید شدند.
دخترم از زمانی که این مطلب را شنید هر وقت از جلوی تصویر ایشان رد میشد به عکس شهید هادی سلام میکنه.
چند شب قبل، دخترم در خواب این شهید را میبینه! شهید هادی به دخترم میگوید: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام میکنی من جوابت رو میدم! برای تو هم دعا میکنم که با این سن کم، اینقدر حجابت را خوب رعایت میکنی.
h_s_i_110
کاری که برای خداست، گفتن ندارد.
٭٭
ms
این اواخر حرکات و رفتار ابراهیم من را یاد حدیث امام علی(ع) به نوف بکالی میانداخت که فرمودند:
«شیعه من کسانی هستند که عابدان در شب و شیران در روز باشند.»
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.»
موتور سوار
همیشه هم حدیث پیامبر گرامی اسلام را میخواند:« اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.»
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد. حسابی سرزبانها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتی دیگر جلوی بچهها چنین کارهائی را انجام نداد! میگفت: این کارها عامل غرور انسان میشه.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
کاربر ۳۸۰۰۳۲۵
به طرف مقابل که رسیدیم گفت: ما هنوز قدرت الله اکبر را نمیدانیم، اگه بدانیم خیلی از مشکلات حل میشود.
عرفان فلاحی
همیشه میگفت: برای خدمت به خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا میکردکه: خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن.
parnian
من هم اگه تو مسابقات شرکت میکنم میخوام فنون مختلف رو یاد بگیرم. هدف دیگهای هم ندارم.
گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟!
بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهمتر اینه که آدم بشیم.
saeedbarbod
ما همه ساکت بودیم، حاج حسن ادامه داد: ببینید بچهها، پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید.
ابراهیم امروز با نَفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد.
AB
اخوی، چفیه دستمال گردن نیست. بچههای رزمنده هر وقت وضو میگیرند چفیه برایشان حوله است، هر وقت نماز میخوانند سجاده است. هر وقت زخمی شوند، با چفیه زخم خودشان را میبندند و...
MaaM
ابراهیم هم شروع به خواندن اشعاری کرد که فکر کنم خودش سروده بود:
اگر عالم همه با ما ستیزند اگر با تیغ، خونم را بریزند
اگر شویند با خون پیکرم را
اگر گیرند از پیکر سرم را
اگر با آتش و خون خو بگیرم
ز خط سرخ رهبر بر نگردم
erfango
ابراهیم به نوعی ساختارشکن بود. به جای توجه به ظاهر و قیافه، بیشتر به فکر باطن بود.
erfan
«خداوند وعده فرموده؛ مؤذن و فردی که وضو میگیرد و در نماز جماعت مسجد شرکت میکند، بدون حساب به بهشت ببرد.
گمنام
پیامبر (ص) میفرماید: «هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست میدهد».
amirmohammad
گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟!
بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهمتر اینه که آدم بشیم.
erfango
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان