بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۶)
حدیث پیامبر اکرم(ص)را گفت که فرمودند:
«چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید.»
hashem
نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه میانداخت: « بندگان(خاص خداوندِ)رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (وسخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام میگویند»
seyed
به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت مییاری!؟ با تعجب پرسید: چطور، چی شده؟!
گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت میکرد. از مظلومیت امام حسین(ع)وکارهای یزید میگفت.
این پسرهم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد. به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد!!
هاچ
جلوی در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حریف فینال ابراهیم با مادر و کلی از فامیلها و رفقا دور هم ایستاده بودند. خیلی خوشحال بودند. یکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفیق آقا ابرام هستید، درسته؟ با عصبانیت گفتم: فرمایش؟!
بیمقدمه گفت: آقا عجب رفیق با مرامیدارید. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما میخورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم.
بعد ادامه داد: رفیقتون سنگ تموم گذاشت. نمیدونی مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گریهاش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کردهام. به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمیدونی چقدر خوشحالم.
العبد
«به نماز نگوئید کار دارم ، به کار بگوئید وقت نماز است.»
Alireza
در بالای صفحه آیات ۱۰۹ به بعد سوره صافات جلوهگری میکرد که میفرماید:
سلام بر ابراهیم
اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم
به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود
monika
خدا کند که شفاعت شویم
"Shfar"
جلوی غار یک نفر مسلح نشسته بود. اول فکر کردم یکی از شماست. ولی وقتی جلو آمدم باتعجب دیدم ابوجعفر، همان اسیر عراقی در حالی که اسلحه در دست دارد مشغول نگهبانی است! به محض اینکه او را دیدم رنگم پرید. اما ابوجعفر سلام کرد و اسلحه را به من داد.
بعد به عربی گفت: رفقای شما خواب بودند. من متوجه یک گشتی عراقی شدم که از این جا رد میشد. برای همین آمدم مواظب باشم که اگر نزدیک شدند آنها را بزنم!
F313
«یا علی، اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد بالاتر است»
F313
آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غیراز خدا هرآنچه بخواهی شکست توست
علی
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلیها میشناسنت.
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
《ریحانه》
رسیدگی ابراهیم به مشکلات مردم، مرا یاد حدیث زیبای حضرت سیدالشهداء انداخت که میفرمایند: «حاجات مردم به سوی شما از نعمتهای خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است»
seyed
یکی از همسایهها مشکل مالی شدیدی دارد. آنها علیرغم از دست دادن مرد خانواده، کسی را برای تأمین هزینهها نداشتند.
ابراهیم به کسی چیزی نگفت. هر ماه وقتی حقوق میگرفت، بیشترِ هزینه آن خانواده را تأمین میکرد! هر وقت در خانه زیاد غذا پخته میشد، حتماً برای آن خانواده میفرستاد. این ماجرا تا سالها و تا زمان شهادت ابراهیم ادامه داشت و تقریباً کسی به جز مادرش از آن اطلاعی نداشت.
k.t
« اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوبتر است.»
F313
روش امر به معروف و نهی از منکر ابراهیم در نوع خود بسیار جالب بود. اگر میخواست بگوید که کاری را نکن سعی میکرد غیر مستقیم باشد.
مثلاً دلایل بدی آن کار از لحاظ پزشکی، اجتماعی و... اشاره میکرد تا شخص، خودش به نتیجه لازم برسد. آنگاه از دستورات دین برای او دلیل میآورد.
ツAlirezaツ
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نوپو ماراتنی
«اگر کاری برای خدا بود ارزشمند میشود. یا اینکه هر نَفَسی که انسان در دنیا برای غیر خدا کشیده باشد در آخرت به ضررش تمام میشود.»
Hamed
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلیها میشناسنت.
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
mahya
سحر رسید و نسیم آمد و شبم طی شد
به شوق بادهی تو ما هنوز در راهیم
چڪاوڪ
مال حرام زندگی را به آتش میکشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
mahan
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان