وجود اکثریت منطقاً بهمعنی وجود اقلیتی است که موجودیت آن دربرابر همان اکثریت معنا مییابد.
محسن
جالب بود که چگونه یک کلاه نظامی نقابدار، مردی کممو و عادی را به فردی مستحکم و خشن تبدیل میکرد.
محسن
بعضیوقتها اثبات واقعیت تو زمان کوتاه غیرممکنه
Farhad Moazzezi
«ایمان، همانچیزی که هیچوقت نباید ازدستش داد.»
«چه گفتید؟»
«ایمان به خودت. اعتمادبهنفس.»
Mahtab
شاید در زمان شیوع طاعون هم مردم همینرفتار را بروز میدادند. شاید در آن زمان هم اگر یک جوش در بدن کسی دیده میشد، بلافاصله و بدون مدارک کافی، فقط بهخاطر تردید او را میکشتند. در زمان خطر چارهی دیگری نداشتند.
Mahtab
. درست مثل خداوند که همهچیز را ازقبل میداند. سرنوشت ازقبل مشخص بود.
Elaheh
آنها دارند دربرابر فساد پلیس امنیت مقاومت میکنند. هرکس که مقابل پلیس بایستد، با ماست.»
«واقعاً؟ قبلاً هم از اینجورشعارها شنیدهام. چنددههقبل، هرکس با کمونیسم مخالفت و مبارزه میکرد بیچونوچرا خوب بود. زمانْ همهچیز را مشخص میکند. تنها چیزی که به من مربوط میشود، این است که بین دو نیروی بیرحم گرفتار شدهام. دستاندرکاران دولت و دستاندرکاران تجارت
Mahtab
گفت: «تصمیم گرفتن خیلیسخت است.»
Elaheh
«دربارهی چهکسی حرف میزنی؟»
«خودم در آندوسال. دربارهی خودم در آندوسال از ضمیر سومشخص استفاده میکنم. اینطور راحتتر است.»
Elaheh
«ایمان، همانچیزی که هیچوقت نباید ازدستش داد.»
«چه گفتید؟»
«ایمان به خودت. اعتمادبهنفس.»
Elaheh