بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

بریده‌هایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۴۸ رأی
۴٫۴
(۲۴۸)
عزیز من! زندگی را تفاوتِ نظرهای ما می‌سازد و پیش می‌برد نه شباهت‌هایمان، نه ازمیانْ‌رفتن و محوشدنِ یکی در دیگری؛ نه تسلیم‌بودن، مطیع‌بودن، اَمربر شدن و دربَستْ پذیرفتن.
راحله
برگهای پاییزی، بی‌شک، در تداوم‌بخشیدن به مفهومِ درخت و مفهوم‌بخشیدن به تداومِ درخت، سهمی ازیادنرفتنی دارند...
کیان
قهر، زبانِ استیصال است. قهر، پرتابِ کدورت‌هاست به ورطه‌ی سکوتِ موقّت؛ و این کاری‌ست که به کدورت، ضخامتی آزارنده می‌دهد. قهر، دوقُفله‌کردن دَری‌ست که به‌اجبار، زمانی بعد، باید گشوده‌شود، و هرچه تعدادِ قفل‌ها بیشتر باشد و چفت‌وبست‌ها محکم‌تر، دَر، ناگزیر، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهدشد.
SFatemehM
باورکُن: هر کس که کاری می‌کند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی‌ست که کاری نمی‌کنند.
Ali
زمانی که عدالتِ در بیانِ حقیقتْ از میان می‌رود، حقیقتْ از میان می‌رود.
Gisoo
آه که در کودکی، چه بی‌خیالیِ بیمه‌کننده‌یی هست، و چه نترسیدنی از فردا...
Gisoo
هرگز گمان مبر که زندگی، بدون انسان، یا بدون موجودی زنده که قدرت تفکّر و انتخاب داشته‌باشد، باز هم زندگی‌ست.
Gisoo
آیا می‌دانی با سازِ همگان رقصیدن، و آنگونه پای‌کوبیدن و گُل‌افشاندن که همگان را خوش‌آید و تحسین همگان را برانگیزد، از ما چه‌چیز خواهدساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقکِ درباریِ دردمندِ دل‌آزرده، که بر دارِ رفتارِ خویشتن آونگ است __ تا آخرین لحظه‌های حیات.
Gisoo
غم، هرگز از تهاجمْ خسته نمی‌شود.
جان‌نگار
توست: مگذار غم، سراسرِ سرزمین روحت را به تصرّفِ خویش درآورَد و جای کوچکی برای من باقی مگذارد.
Hossein shiravand
عزیز من! بیا به جای آنکه یک خبرِ کوتاه، که در یک روزنامه‌ی امروز هست و فردا نیست، اینگونه برآشفته‌ات کند، بیمناک و برآشفته از آن باش که ما، نزد خویشتنِ خویش، از عملی، حرفی، و حرکتی، مختصری خجل باشیم. این را که پیش از ما بسیار گفته‌اند، باورکُن:
مهر دلدارها
حبیب من! هرگز از کودکیِ خویش آنقدر فاصله مگیر که صدای فریادهای شادمانه‌اش را نشنوی، یا صدای گریه‌های مملو از گرسنگی و تشنگی‌اش را...
|ݐ.الف
هر کس که کاری می‌کند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانی‌ست که کاری نمی‌کنند.
.ً..
در یکنواختی و سکون، هیچ‌چیز وجود ندارد چه رسد به خوشبختی که ناگزیر، از پویشی دائمی سرچشمه می‌گیرد.
لیلی
هرگز از زندگی، آنگونه که انگار گلدانی‌ست بالای تاقچه یا درختی در باغچه، جُدا از تو و نیروی تغییردهنده‌ی تو، گِلِه مکن
هانیه اکبری
عزیز من! ما هرگز آنقدر بدهکار نخواهیم شد که نتوانیم از پسِ بدهی‌هایمان برآییم، و هرگز آنقدر پیر نخواهیم‌شد که نتوانیم دوباره متولّد شویم. ما از زمانه عقب نخواهیم‌ماند، زمانه را به دنبال خود خواهیم‌کشید. فقط کافی‌ست که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم...
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
شبگردی، بی‌شک، بخش‌های فرسوده‌ی روح را نوسازی می‌کند و تن را برای تحمّل دشواری‌ها، پُرتوان.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
عیب‌گرفتن، بی‌شک آسان است بانو؛ عیب را آنگونه و به آن زبان گفتن که مُنجر به اصلاحِ صاحبْ‌عیب شود، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و دردشناسانه...
حــق پرســت
بدون احساسِ کمترین خجالت، به پهنای صورتْ گریستن را دوست می‌دارم؛ امّا نه به‌خاطر این یا آن مسأله‌ی حقیر، نه به‌خاطر دنائتِ یک دوست، نه به‌خاطر معشوقِ گریزپای پُر ادا، و آنکه ناگهان تنهایمان گذاشت و رفت، و آنکه اینک در خاکْ خفته‌است و یادش به خیر، و نه به‌خاطر خُبثِ طینتِ آنها که گره‌های کورِ روحِ صغیرشان را تنها با دندانِ شکنجه‌دادنِ دیگران می‌خواهند باز کنند... نه... اشکْ نه برای آنچه که برتک‌تک ما در محدوده‌ی مُحقّر زندگیِ فردی‌مان می‌گذرد؛ بلکه به‌خاطر مجموع مشقّاتی که انسان در زیر آفتاب کشیده‌است و همچنان می‌کشد؛ به‌خاطر همه‌ی انسانهایی که اشک می‌ریزند و یا دیگر ندارند که بریزند.
حــق پرســت
هر کس که چیزی را می‌سازد __ حتّی لانه‌ی فروریخته‌ی یک جُفت قُمری را __ منفور همه‌ی کسانی‌ست که اهل ساختن نیستند. و هر کس که چیزی را تغییر می‌دهد __ فقط به‌قدر جابه‌جا‌کردن یک گلدان، که گیاهِ درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد__ باید در انتظار سنگبارانِ همه‌ی کسانی باشد که عاشق توقّف‌اند و ایستایی و سکون.
حــق پرســت

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان