بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
از قدیم گفتهاند، و خوب هم، که: عظیمترین دروازههای اَبَرشهرهای جهان را میتوان بست؛ امّا دهانِ حقیر آن موجودی را که نتوانسته نیروهایش را در راستای تولیدِ مفید یا در خدمت به ملّت، میهن، فرهنگ، جامعه، و آرمان بهکارگیرد، حتّی برای لحظهیی نمیتوان بست.
honey
من، هرگز، ضرورتِ اندوه را انکار نمیکنم؛ چراکه میدانم هیچچیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماسِ عاطفه را صیقل نمیدهد؛ امّا میداندادن به آن را نیز هرگز نمیپذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بَدلِگام.
هر قدر که به غمْ میدانبدهی، میدان میطلبد، و باز هم بیشتر، و بیشتر...
هر قدر در برابرش کوتاهبیایی، قد میکشد، سُلطه میطلبد، وَ لِه میکند...
غم، عقب نمینشیند مگر آنکه به عقب برانیاش، نمیگریزد مگر آنکه بگریزانیاش، آرام نمیگیرد مگر آنکه بیرحمانه سرکوبش کنی...
غم، هرگز از تهاجمْ خسته نمیشود.
و هرگز به صلحِ دوستانه رضا نمیدهد.
و چون پیشآمد و تمامیِ روح را گرفت، انسانْ بیهوده میشود، و بیاعتبار، و ناانسان، و ذلیلِ غم، و مصلوبِ بیسبب.
honey
عزیز من!
«شبْ عمیق است؛ امّا روز از آن هم عمیقتر است. غمْ عمیق است امّا شادی از آن هم عمیقتر است» .
honey
هر کس که کاری میکند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانیست که کاری نمیکنند.
هر کس که چیزی را میسازد __ حتّی لانهی فروریختهی یک جُفت قُمری را __ منفور همهی کسانیست که اهل ساختن نیستند.
و هر کس که چیزی را تغییر میدهد __ فقط بهقدر جابهجاکردن یک گلدان، که گیاهِ درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد__ باید در انتظار سنگبارانِ همهی کسانی باشد که عاشق توقّفاند و ایستایی و سکون.
mobi_n1999
صبور باش عزیز من، صبور باش تا بتوانم کلمهیی نو، جملهیی نو، و کتابی نو، فقط برای تو بسازم و بنویسم، تا در برابر تو اینگونه تهیدست و خجلتزده نباشم...
Hadi Ghasemi Nezhad
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
Hadi Ghasemi Nezhad
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
Hadi Ghasemi Nezhad
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
Hadi Ghasemi Nezhad
بانوی بالا منزلت ما!
به یاری اراده و ایمانی همچون کوه
خوبترین روزهای زندگی
فراسوی جملگی صخرههای صعبِ تحمّلسوز
بر فراز قلّههای رفیع شادمانی __
در انتظارت باد!
Hadi Ghasemi Nezhad
این قناعتِ تو، دل مرا عجب میشکند...
این چیزی نخواستنت، و با هرچه که هستْ ساختنت...
این چشم و دست و زبانِ توقّعْ نداشتنت، و به آنسوی پرچینها نگاهنکردنت...
کاش کاری میفرمودی دشوار و ناممکن، که من بهخاطر تو سهل و ممکنش میکردم...
کاش چیزی میخواستی مطلقاً نایاب، که من بهخاطر تو آن را به دنیای یافتهها میآوردم...
کاش میتوانستم همچون خوبترین دلقکان جهان، تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...
کاش میتوانستم همچون مهربانترین مادران، ردِّ اشک را از گونههایت بزدایم...
کاش نامهیی بودم، حتّی یکبار، با خوبترین اخبار...
کاربر ۷۵۲۸۸۳
برای دگرگونکردنِ جهانی چنین افسرده و غمزده، و شفادادنِ جهانی چنین دردمند، طبیب، حقندارد بر سر بالینِ بیمار خویش بگرید، و دقایقِ معدودِ نشاط را از سالهای طولانیِ حیات بگیرد.
آلما
کاش ای کاش که اشارهیی داشتی، امری داشتی، نیازی داشتی، رؤیایِ دور و درازی داشتی...
آه که این قناعت تو، این قناعت تو دل مرا عجب میشکند...
آلما
زمانی که عدالتِ در بیانِ حقیقتْ از میان میرود، حقیقتْ از میان میرود.
فاطمه
ما باید نخستین قدمها را بهسوی انسان بیعیب برداریم
و نه قدمهای بلند بهسوی برشمردن عیوب همدیگر، به قصد آزردن، افسردن، کوباندن، لِهکردن، و به گریه انداختن...
و نه بهسوی قطع امید از خویش، از انسان...
نه... نه...
ما انسانیم، نه آنکه عقربِ کاشانیم.
فاطمه
هرگز از کودکیِ خویش آنقدر فاصله مگیر که صدای فریادهای شادمانهاش را نشنوی، یا صدای گریههای مملو از گرسنگی و تشنگیاش را...
فاطمه
کودکیها را به هیچ دلیل و بهانه، رها مکن، که ورشکستِ ابدی خواهیشد...
آه که در کودکی، چه بیخیالیِ بیمهکنندهیی هست، و چه نترسیدنی از فردا...
فاطمه
عشق، هنوز از کلام عاشقانه بسی دور است.
فاطمه
ازیادنبریم که قلب انسان، بدون گریستن، میپوسد؛ و انسان، بدون گریه، سنگ میشود.
فاطمه
برگهای پاییزی، بیشک، در تداومبخشیدن به مفهومِ درخت و مفهومبخشیدن به تداومِ درخت، سهمی ازیادنرفتنی دارند...
فاطمه
استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بیایمانی، بیرونکشیدن آرامش از اعماق آشفتگیها، و تراشیدن و سختْ تراشیدنِ سنگِ حجیم و بیقوارهی سرخوردگیها، آنگونه که از درون آن، پیکرهی صیقل و سنگی و استوارِ دلبستگی به آینده بیرون کشیدهشود __ این، وظیفهی انسانِ عصر ماست، و این وظیفهی من و توست به عنوان آدمهایی که ناگزیر، عصر خویش را پذیرفتهییم و با آن درگیر شدهییم.
فاطمه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان