بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم | صفحه ۲۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

بریده‌هایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۴۸ رأی
۴٫۴
(۲۴۸)
عیب‌گرفتن، بی‌شک آسان است بانو؛ عیب را آنگونه و به آن زبان گفتن که مُنجر به اصلاحِ صاحبْ‌عیب شود، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و دردشناسانه...
yas
در طول سالیانِ دراز زندگی مشترک، من به این باور ابتدایی دست‌یافته‌ام که این نفْسِ اختلاف‌نظرها نیست که مشکل اساسی زنان و شوهران را می‌سازد؛ بل «شکل» مطرح‌کردن این اختلاف‌نظرهاست.
mohsen
زمانی که اندوه به‌عنوان یک مهاجمِ بدقصدِ سختْ‌جان می‌آید نه یک شاعرِ تلطیف‌کننده‌ی روان، حقّ است که چنین مهاجمی را به رگبار خنده ببندی...
yas
هر قدر که به غمْ میدان‌بدهی، میدان می‌طلبد، و باز هم بیشتر، و بیشتر... هر قدر در برابرش کوتاه‌بیایی، قد می‌کشد، سُلطه می‌طلبد، وَ لِه می‌کند... غم، عقب نمی‌نشیند مگر آنکه به عقب برانی‌اش، نمی‌گریزد مگر آنکه بگریزانی‌اش، آرام نمی‌گیرد مگر آنکه بیرحمانه سرکوبش کنی... غم، هرگز از تهاجمْ خسته نمی‌شود. و هرگز به صلحِ دوستانه رضا نمی‌دهد. و چون پیش‌آمد و تمامیِ روح را گرفت، انسانْ بیهوده می‌شود، و بی‌اعتبار، و ناانسان، و ذلیلِ غم، و مصلوبِ بی‌سبب.
yas
من، هرگز، ضرورتِ اندوه را انکار نمی‌کنم؛ چراکه می‌دانم هیچ‌چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمی‌کند و الماسِ عاطفه را صیقل نمی‌دهد؛ امّا میدان‌دادن به آن را نیز هرگز نمی‌پذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بَدلِگام.
yas
قهر، پرتابِ کدورت‌هاست به ورطه‌ی سکوتِ موقّت؛
sargolllllll
من، هرگز، ضرورتِ اندوه را انکار نمی‌کنم؛ چراکه می‌دانم هیچ‌چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمی‌کند و الماسِ عاطفه را صیقل نمی‌دهد؛ امّا میدان‌دادن به آن را نیز هرگز نمی‌پذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بَدلِگام.
sargolllllll
من و تو، تو و من، حق‌داریم در برابر هم قَد عَلَم‌کنیم. و حق‌داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته‌باشیم.
chafdich
بخواه که همدیگر را کامل‌کنیم نه ناپدید. تو نباید سایه‌ی کمرنگ من باشی من نباید سایه‌ی کمرنگِ تو باشم
chafdich
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ امّا این سخن به معنای تبدیل‌شدن به دیگری نیست.
chafdich
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه‌بودن و شبیه‌شدن نیست. و شبیه‌شدن، دالّ بر کمال نیست، بَل دلیل توقّف است.
chafdich
زمانی، در شهری، مردی را یافتیم که می‌گفت هرگز در تمامیِ عمرش نگریسته‌است. تفاخُرِ اندوهبار و شاید شرم‌آوری داشت. پزشکی گفت: «نقصی‌ست طبیعی در مجاری اشک» و یا حرفی از اینگونه؛ و گفت که «در دلْ می‌گرید» که خیلی سخت‌تر از گریستن با چشم است، و گفت که برای او بیم مرگِ زودرس می‌رود. مردی که گریستن نمی‌دانست، این را می‌دانست که زود خواهدمُرد.
chafdich
«زمانی برای گریستن، زمانی برای خندیدن، و زمانی برای حالی میان گریه و خنده‌داشتن. عزیز من! هرگز لحظه‌های گریستن را به خنده وامسپار، که چهره‌یی مضحک و ترحّم‌انگیز خواهی‌یافت» .
chafdich
گریه‌کُن دخترم، گریه کن! گریه دوای همه‌ی دردهای توست...
chafdich
عزیز من! اگر زاویه‌ی دیدمان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشته‌باشیم. بگذار، در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عینِ یکی‌بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل‌کنیم نه ناپدید. تو نباید سایه‌ی کمرنگ من باشی من نباید سایه‌ی کمرنگِ تو باشم
آبیِ آسمونی
من و تو، شاید از همان آغاز دانستیم که سخن‌گفتنِ مداوم __ و حتّی دردمندانه ـ_ـ در باب یک مشکل، کاری است به‌مراتبْ انسانی‌تر از سکوت‌کردن درباره‌ی آن.
آبیِ آسمونی
عزیز من این بیمارِ کودکْ‌صفتِ خانه‌ی خویش را ازیادمران! من، محتاجِ آن لحظه‌های دلنشینِ لبخندم _ لبخندی در قلب، علیرغمِ همه‌چیز.
آبیِ آسمونی
ما باید در جمیعِ لحظه‌های خشم و افسردگی به خود بگوییم: بدون زهر... بدون زهر... چراکه هیچ‌چیز همچون زهرِ کلام، زندگی مشترک را سرشار از بیزاری نمی‌کند...
هانیه اکبری
بیا درباره‌ی همه‌ی اینها به گفت‌وگو بنشینیم! بیا بحث‌کنیم! بیا معلوماتمان را تاخت‌بزنیم! بیا کلنجار برویم! امّا سرانجام، نخواهیم که غلبه‌کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به‌عکس. مختصری نزدیک‌شدن بهتر از غرق‌شدن است. تفاهم، بهتر از تسلیم‌شدن است.
هانیه اکبری
قهر، زبانِ استیصال است. قهر، پرتابِ کدورت‌هاست به ورطه‌ی سکوتِ موقّت؛ و این کاری‌ست که به کدورت، ضخامتی آزارنده می‌دهد. قهر، دوقُفله‌کردن دَری‌ست که به‌اجبار، زمانی بعد، باید گشوده‌شود، و هرچه تعدادِ قفل‌ها بیشتر باشد و چفت‌وبست‌ها محکم‌تر، دَر، ناگزیر، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهدشد. و راستی که چه خاصیت؟
هانیه اکبری

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان