بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
ما از زمانه عقب نخواهیمماند، زمانه را به دنبال خود خواهیمکشید.
فقط کافیست که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم...
Sophia
همقَدَمِ همیشگیِ من!
مطمئن باش هرگز پیش نخواهدآمد که دانسته تو را بیازارم یا به خشم بیاورم.
هرگز پیش نخواهدآمد.
آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیدهخاطر و دلآزرده کردهاست
مرا، بسیار بیش از تو به افسردگی کشاندهاست.
و مطمئن باش چنان میرَوَم که بدانم ـ بهدقّت ـ که چه چیزها این زمان تو را زخم میزند
تا از این پس، حتّی نادانسته نیز تو را نیازارم.
کاربر ۷۵۶۸۷۰۶
ما نکاشتههایمان را هرگز دِرو نمیکنیم.
پس به آن دوستْ بگو: خ
جاننگار
مخواه که هرچه تو دوستداری، من همان را، به همان شدّتْ دوست داشتهباشم و هر چه من دوستدارم، به همانگونه، مورد دوستداشتن تو نیز باشد.
جاننگار
خستگی نباید بهانهیی شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رهاکنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
جاننگار
به اعتقاد من، آنکس که همسر خود را مورد تهاجم و بیحرمتی قرار میدهد، در لحظههای دردناکِ هجوم، انسانیست ذلیل و ضعیف و زبون. در این حال، آنچه مُجاز نیست سکوت است و گذشتن، و آنچه حقّ است، آرامآرام، به پایِ میزِ گفتوگویِ عاقلانه و عاطفی کشاندنِ مهاجِم است، و شرمندهکردن او و نجاتدادنش از چنگ بیماری عمیق و کهنهی بدزبانی __ که مُردهریگِ محیطِ کودکی و نوجوانی اوست.
overthink
عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بَد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
امّا، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درختْ استوار و مقاوم برجای میماند.
عزیز من!
برگهای پاییزی، بیشک، در تداومبخشیدن به مفهومِ درخت و مفهومبخشیدن به تداومِ درخت، سهمی ازیادنرفتنی دارند...
اسماء
و چقدر خوب است، چقدر خوب است که ما _ تو و من _ هرگز خوشبختی را در خانهی همسایه جستجو نکردهییم.
شهبانو
زندگی را تفاوتِ نظرهای ما میسازد و پیش میبرد نه شباهتهایمان، نه ازمیانْرفتن و محوشدنِ یکی در دیگری؛ نه تسلیمبودن، مطیعبودن، اَمربر شدن و دربَستْ پذیرفتن.
عاطفه.ش
امّا عین حقیقت است که تو مهربانترین زندانبانِ تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانیِ خویشتنی
این زندانی، اسیرِ تو نیست _
عاطفه.ش
زندگی را تفاوتِ نظرهای ما میسازد و پیش میبرد نه شباهتهایمان، نه ازمیانْرفتن و محوشدنِ یکی در دیگری؛ نه تسلیمبودن، مطیعبودن، اَمربر شدن و دربَستْ پذیرفتن.
Saye
غم، محصولِ نوع روابطیست که در جامعهی شهری ما و در جهان ما وجوددارد.
هدیه
تو، عیبْ این است، که از دشنامِ کسانی میترسی که نان از قِبَلِ تهدید و باجخواهی و هرزهدهانیِ خویش میخورند ـ و سیهروزگارانند، بهناگزیر...
هدیه
که این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید میکنند؛ این طرز نگاهکردن ما به حوادث است و زاویهی دید ما، که مایهی اصلی یأس و امید را میسازد.
Hossein shiravand
جُز تو هیچکس مرا چنان که باید نشناختهاست و نخواهدشناخت:
سراپا عیب بودنم را
کم و کوچک بودنم را
و همچون شبنمی از خوبی بر بوتهی بزرگِ گَزَنه بودنم را.
منکسر
مطلقاً بیتوقّعام، ابداً تشنه نیستم، و چشمهایم به دنبال هیچ، هیچ، هیچچیز نیست؛ امّا از نظر سیاسی، اجتماعی و ملّی، طبیعیست که در آرزوی ژرفِ روزگارِ بسیار بهتری برای ملّتم و ملّتهای سراسرِ جهان باشم، و این نیز آرزو یا آرمانی نیست که در جایی به انتهایی برسد. یک ملّت همیشه میتواند خوشبختتر از آنچه هست باشد
منکسر
یک روز عاقبت قلبت را خواهمشکست __ یک روز عاقبت.
نه با سفری یکروزه
نه با سفری بلند
بَل با آخرین سفر
یک روز عاقبت قلبت را خواهمشکست __ یک روز عاقبت.
نه با کلامی کمتوشه از مهربانی
نه با سخنی سختْ توبیخکننده
بَل با آخرین کلام.
یک روز عاقبت قلبت را خواهمشکست __ یک روز عاقبت.
منکسر
آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیدهخاطر و دلآزرده کردهاست
مرا، بسیار بیش از تو به افسردگی کشاندهاست.
منکسر
این حوادث نیستند که انسان را امیدوار یا ناامید میکنند؛ این طرز نگاهکردن ما به حوادث است و زاویهی دید ما، که مایهی اصلی یأس و امید را میسازد.
انسان هنوز یادنگرفته آنگونه به حوادث نگاهکند که تلخترین و دردناکترینِ آنها را هشیارکننده، نیرودهنده، تجربهبخش، برانگیزنده و آیندهساز ببیند.
استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بیایمانی، بیرونکشیدن آرامش از اعماق آشفتگیها، و تراشیدن و سختْ تراشیدنِ سنگِ حجیم و بیقوارهی سرخوردگیها، آنگونه که از درون آن، پیکرهی صیقل و سنگی و استوارِ دلبستگی به آینده بیرون کشیدهشود __ این، وظیفهی انسانِ عصر ماست،
nazanin75
بانوی من!
ما نکاشتههایمان را هرگز دِرو نمیکنیم.
پس به آن دوستْ بگو: خستگی کاشتهیی که خستگی برداشتهیی. اینک به مدد نیرویی که در توست و چه بخواهی و چه نخواهی زمانی از دست خواهدرفت، چیزی نو و پُرنشاط بساز...
چیزی که اگر تو را به کار نیاید، دستکم، بچّههایت را به کار خواهدآمد...
nazanin75
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان