بریده‌هایی از کتاب بیست داستان کوتاه

انسان‌های خشمگین خودخواه، شرور و ظالم می‌شوند و کم‌تر از آدم‌های نفهم می‌توانند یکدیگر را بفهمند. نباید تصور کرد که اندوه موجب ایجاد همبستگی مردم می‌شود، چون آن‌قدر که در میان آدم‌های غمگین، بی‌عدالتی و ظلم به چشم می‌خورد، در میان افراد شادمان دیده نمی‌شود.

چیزی که در اعماق اندیشه‌ی کسی جای گرفته باشد، با این پند و اندرزها پاک نخواهد شد.

در حال راه رفتن چرت می‌زدم.

من خود هزاران بهانه برای گریستن دارم؛ اما نمی‌گریم.

اصولاً سخن هرقدر هم بجا و ناب باشد، فقط بر کسانی که بی‌دردند اثر می‌گذارد و آن‌هایی را که غمگین یا سرخوشند کم‌تر راضی می‌کند؛ چون بیش‌تر وقت‌ها سکوت بهتر از سخنی شادی یا غم را بازگو می‌کند. عاشقان هنگامی که خاموش می‌مانند بهتر زبان یکدیگر را می‌فهمند.

الگا عزمش را جزم کرده بود تا همه چیز را از همسر مخفی کند و توانایی این کار را هم داشت، اما با مشاهده‌ی خنده‌ی شاد و دوستانه‌ای که تمام صورتش را پوشانده بود و برق سعادتی که درون چشمانش می‌درخشید، احساس کرد که فریفتن این مرد مانند تهمت زدن، دزدی کردن یا قتل، کاری غیرممکن است

چقدر دنیا در چشم من هولناک و در عین حال دلپذیر است.

پس به چه دلیل زندگی کنیم؟

نزدیک ساعت پنج با همسرش در منزل ناهار می‌خورد.

اصولاً سخن هرقدر هم بجا و ناب باشد، فقط بر کسانی که بی‌دردند اثر می‌گذارد و آن‌هایی را که غمگین یا سرخوشند کم‌تر راضی می‌کند؛ چون بیش‌تر وقت‌ها سکوت بهتر از سخنی شادی یا غم را بازگو می‌کند. عاشقان هنگامی که خاموش می‌مانند بهتر زبان یکدیگر را می‌فهمند.