بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن چنان تر | طاقچه
کتاب آن چنان تر اثر هاجر رزمپا

بریده‌هایی از کتاب آن چنان تر

نویسنده:هاجر رزمپا
امتیاز:
۳.۸از ۲۹ رأی
۳٫۸
(۲۹)
من آخرین کسی هستم که خاله اشرف بخواهد نظرش را در مورد چیزی بداند. برنامه‌نویس یک استارت‌آپ بانکی، که نه سررشته‌ای در امور خانه‌داری و آشپزی دارم، نه از اسرار طب سنتی و تازه‌های پزشکی باخبرم. پسر شش ساله‌ام را به کمک پرستار بیست و چهار ساعته و مربی‌های مهدکودک از آب و گل درآورده‌ام، مهریه بخشیده و حق طلاق گرفته‌ام، به نظر مادرم ضرر کرده و باخت داده‌ام، به نظر شوهرم رفیق نیمه‌راه هستم، به نظر روان‌شناسم عصیان و طاغی بودنم توی چهل سالگی نتیجهٔ سال‌ها مطیع بودن است و به نظر خودم هیچ نقطه‌ای در زندگی‌ام وجود ندارد که بتوانم از آنجا به خاله‌اشرف مشورت بدهم.
کاربر ۷۱۳۷۱۴۰
علی آقا سرایدار آخرین آدمی است که نفهمیده وقتی مردم می‌پرسند چه خبر منظور خاصی ندارند و نمی‌خواهند خبری بشنوند
[YUME]
حقیقتی که نمی‌شود برای کسی تعریف کرد فرق ندارد راست باشد یا دروغ. آدامسی است که خاله خوب جویده و وقتی پاک مزه‌اش را برده دست کرده آن را از دهان خودش آورده بیرون، گذاشته توی دهان من. حالا یک تکه لاستیک بی‌مزه است که فقط فک آدم را خسته می‌کند.
[YUME]
مثل یک لقمهٔ مفت‌به‌دندان‌آمده، تهران من را خورد و تفاله‌ام را پشت در سفارتخانه‌ها انداخت.
Shiva Shahmohammadi
می‌خواهم از بابا بپرسم دلش می‌خواهد مثل او مهندس شوم یا اشکالی ندارد اگر مجسمه‌ساز بشوم.
salomeh

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد