بریدههایی از کتاب قدرت کوآنتوم و شفای زندگی
۴٫۰
(۱۲)
از یکی از اشعار مولانا دریافتم که:
عزیزانم را نه در قلبم دوست دارم، نه در ذهنم
چون ممکن است قلبم از حرکت بیفتد
و ذهنم دچار فراموشی شود
من عزیزانم را با روحم دوست دارم
زیرا روح نه از حرکت میایستد
و نه فراموش میکند
🎸🍃تبسم🍃🎸
سطح خِرد قلب شما از ذهن شما برتر است. زیرا قلب احساس میکند، نه ذهن. احساسهای شما روشی است که روح شما بهوسیله آنها با شما صحبت میکنند. ماهیت روح شما، شادی ناب و نشاط است. اگر خوشحال و شاد هستید بدانید که روحتان سرود میخواند و اگر غمگین هستید از روحتان جدا شده و فاصله گرفتهاید و ارتباطتان قطع شده است.
🎸🍃تبسم🍃🎸
با گذشت زمان یاد گرفتم، کمتر صحبت کنم و بیشتر گوش بدهم.
دیدن را نه، نگریستن را یاد گرفتم.
یاد گرفتم با نگاه کردن خورشید شاد شوم.
یاد گرفتم با هر نفسی که میکشم، شکر کنم
یاد گرفتم زخمهایم را سریعتر التیام بخشم.
یاد گرفتم هنر در سرزنش دیگران و دلسوزی بهخود نیست.
هنر، دوست داشتن خودم و عشق ورزیدن به زندگی است.
و با گذشت زمان یاد گرفتم، خودم را دوست بدارم.
در یک کلمه هدف از همهٔ روابطمان این است که اول خودمان را دوست بداریم.
🎸🍃تبسم🍃🎸
ما در اعماق قلب خود میدانیم هر زمستان آبستن بهار است
و تاریکترین لحظه لحظهٔ قبل از طلوع است
خندههای زیبا بیشتر از هر کسی، برازندهٔ کسانی است که گریه کردهاند، زیرا آنها سرانجام شادی و خندهٔ از تهدل را یاد گرفتهاند. همینطور بیشتر از هر فردی، آنهایی که زمین خوردهاند، یک روز موفق میشوند که با قامتی برافراشته بایستند. آنها سرانجام یاد گرفتهاند، قوی باشند.
🎸🍃تبسم🍃🎸
در واقع تاریکی وجود ندارد، فقط نبودن نور است.
🎸🍃تبسم🍃🎸
اگر زمانی بدانم چه کسی نیستم، در واقع وجود واقعی خود را خواهم شناخت.
🎸🍃تبسم🍃🎸
زمانیکه یک فکر منفی به ذهنمان خطور میکند، خود آن فکر به تنهایی، قدرت جذب ندارد، اما زمانیکه در من حس خاصی را ایجاد کند، چون توجهام را به شکلی متمرکز به آن احساس جلب میکنم، ارتعاشم بر روی آن موضوع تنظیم شده و سبب میشود دوباره تجربهاش کنم و یا اگر از موضوعی عصبانی شده باشم، آن موضوع مشخص است و شاید لحظهٔ را که از آن موضوع عصبانی شده باشم را فراموش کنم، اما اگر آن عصبانیت در من ایجاد حسی مثل کینه و یا حسادت کرده باشد، این احساس مرا برای مدت زمانی طولانی در ارتعاش پایین نگه خواهد داشت. پس به یاد داشته باشیم این افکارمان نیستند، بلکه نوع احساس ما هستند که باعث جذب مکرر آن وضعیت و یا موضوع میشوند.
سما
زمانیکه یک فکر منفی به ذهنمان خطور میکند، خود آن فکر به تنهایی، قدرت جذب ندارد، اما زمانیکه در من حس خاصی را ایجاد کند، چون توجهام را به شکلی متمرکز به آن احساس جلب میکنم، ارتعاشم بر روی آن موضوع تنظیم شده و سبب میشود دوباره تجربهاش کنم و یا اگر از موضوعی عصبانی شده باشم، آن موضوع مشخص است و شاید لحظهٔ را که از آن موضوع عصبانی شده باشم را فراموش کنم، اما اگر آن عصبانیت در من ایجاد حسی مثل کینه و یا حسادت کرده باشد، این احساس مرا برای مدت زمانی طولانی در ارتعاش پایین نگه خواهد داشت. پس به یاد داشته باشیم این افکارمان نیستند، بلکه نوع احساس ما هستند که باعث جذب مکرر آن وضعیت و یا موضوع میشوند.
سما
یکی از دوستانم، به من گفته بود: «زندگی مثل فیلم پرنده و مرد پرندهباز است.» این فیلم حکایت مردی است که همیشه پرندههای زخمی را مداوا میکند و بعد از درمان، آنها را رها میکند تا به پرواز در آیند. او گفت: «افراد زیادی، زخمهایی دارند و وارد زندگی ما میشوند و یا اینگونه بهنظر میرسند. ما تا آنجایی که بتوانیم آنها را درمان میکنیم. سپس آنها میروند و باز شخص دیگری وارد زندگیمان میشود. روح خود را به او نیز میدهیم. او نیز بعد از مدتی میرود. خصلت آنها رفتن است و خصلت ما هم مثل آن مرد مداوا کردن است. در این بین او به آن پرنده عادت میکند، محبت میکند، وابسته میشود و چقدر سخت است وابستگی. با اینهمه او همیشه منتظر روزی است که پرنده میرود، چرا که پرنده برای پرواز کردن خلق شده است و آن دیگری برای بهبود بخشیدن به زخمها.»
🎸🍃تبسم🍃🎸
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد