بریدههایی از کتاب وقتی که او رفت
۳٫۸
(۱۸۹)
«مردی که نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه، اما بهشدت نیاز داره که دوستش داشته باشن، حقیقتاً میتونه خطرناک باشه.»
نور
وقتی کتاب میخونم احساس میکنم توی یه دنیای واقعی هستم و وقتی کتاب رو میبندم، انگار به رؤیا برگشتم.
کتابخوار
خودش تنها چیزی بود که در آن روزها برایش باقی مانده بود.
faezeh
سال پیش زندگی لورل چگونه بود، وقتیکه سه بچه داشت و حالا دو تا؟ آیا هر روز صبح با لذت وجود داشتن از خواب بیدار میشد؟ نه، اینطور نبود. لورل همیشه در گروه آدمهایی بود که نیمهٔ خالی لیوان را میبینند
raha
«وقتی کتاب میخونم احساس میکنم توی یه دنیای واقعی هستم و وقتی کتاب رو میبندم، انگار به رؤیا برگشتم.»
faezehswifti
آرزو داشت میتوانست دو چمدان بزرگش را ببندد و با خودش خداحافظی کند، برای خودش زندگی خوبی آرزو کند، بابت همهٔ خاطرات از خودش ممنون باشد، یک بار دیگر دوستانه به خودش نگاهی بیندازد، لحظهای درنگ کند و بعد در را بهآرامی پشت سرش ببندد، با سری برافراشته. خورشید صبحگاهی با نشاط بالای سرش بتابد و آیندهای روشن و تازه منتظرش باشد
Faranak_naseri_
وقتی کتاب میخونم احساس میکنم توی یه دنیای واقعی هستم و وقتی کتاب رو میبندم، انگار به رؤیا برگشتم.»
صبا
«خوبه. چون وقتی به سن من برسی خیلی چیزها هست که دلت میخواد داشته باشی که میبینی دیگران به اون چیزها دست پیدا کردن، ولی تو فقط بهشون فکر میکنی. مطمئناً با خودت میگی خُب، شاید نوبت من باشه. اونوقت میبینی که همه چیز توی افق ناپدید میشه. اونوقت هیچی باقی نمیمونه برات. هیچی، هیچی.»
mobina
«نه، زندگی فراتر از دانشگاه رفتنه. گواهینامهها و مدارک تحصیلی دیگهای هم هست.
alireza_86
بدترین سناریو همان اتفاق وحشتناکی است که احتمال نمیدهی رخ دهد.
بلو
زندگیاش جزیرهٔ کوچکی بود که او را از بقیه جدا میکرد.
بلو
اما بلو تنها نقطهٔ تاریک جمع است.
آسمان
وقتی یک نفر به خوب بودن مشهور میشود دیگر نمیتواند بد رفتار کند
کاربر ۶۶۷۵۱۳۵
اما به خودش یادآوری کرد که آشپزی تنها برای خوب کردن حال کسی که میخورد خوب نیست، بلکه حال کسی که آشپزی میکند را هم خوب میکند.
peg
وقتی یک نفر به خوب بودن مشهور میشود دیگر نمیتواند بد رفتار کند
peg
او میفهمید که هر چیزی گفتنی نیست، و نمیشود با بقیه تقسیمش کرد.
peg
وقتی هر بار با بیتوجهی راه اشتباهی را انتخاب کنی، سردرگم میشوی و در راهی قرار میگیری که نمیتوانی مسیر برگشتت را پیدا کنی.
peg
میدانی، وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم ظاهرم تقریباً شبیه مدلها بود. با آن صورت بیروح، سینهٔ برآمده، پاهای بلند، موهای آشفته و چشمان درشت نمناک. هر چند هیچ کس به من نگفته بود زیبا هستم، حتی یک نفر، واقعاً نمیدانم چرا.
Fatemeh Karimian
هیچ کس دربارهٔ هیچ چیز این روزها فکر نمیکنه. همه فقط چیزهایی رو که توییتر بهشون میگه باور میکنن. همه چی تبلیغاتیه، اما بهش لباس یه تفکر لیبرال درست میپوشونن. ما یه ملت گوسفندیم.»
monireoudi
زندگیاش جزیرهٔ کوچکی بود که او را از بقیه جدا میکرد.
امین
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۷۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان