«بنویسید. طوریکه انگار قرار است بمیرید.»
Mary gholami
گاهی تنها کاری که از دستت برمیآید این است که فقط باشی و وقتی شرایط سخت میشود به حضورت ادامه دهی
Mary gholami
گونههایم بهخاطر آنهمه استروئید و مایعات که به بدنم میریختند گرد و پفی شده بود. بیماران سرطانی به آن صورت ماهمانند میگویند. با آن حالتی که اعضای بدنم بدجوری آب رفته و شلوول شده بودند و رگهایم مثل نقاشی آبرنگ روی پوستم به چشم میآمدند، بیشتر احساس میکردم که زشت شدهام - ماهمانند که نه، بلکه هیولامانند.
شادی دانشمندی
بهخاطر اینکه بیماری من چه بر سر خانوادهام آورده بود احساس گناه میکردم، آن رنج و اضطرابی که برای همه ایجاد کرده بودم، آن حجم از «فضایی» که بدنم با مشکلاتش اشغال کرده بود. اصلاً نمیشد احساس نکنم که سربار هستم.
شادی دانشمندی
بهخاطر اینکه بیماری من چه بر سر خانوادهام آورده بود احساس گناه میکردم، آن رنج و اضطرابی که برای همه ایجاد کرده بودم، آن حجم از «فضایی» که بدنم با مشکلاتش اشغال کرده بود. اصلاً نمیشد احساس نکنم که سربار هستم.
شادی دانشمندی
بهخاطر اینکه بیماری من چه بر سر خانوادهام آورده بود احساس گناه میکردم، آن رنج و اضطرابی که برای همه ایجاد کرده بودم، آن حجم از «فضایی» که بدنم با مشکلاتش اشغال کرده بود. اصلاً نمیشد احساس نکنم که سربار هستم.
شادی دانشمندی
این واقعاً درسته که زندگی ممکنه خیلی خوب باشه. اما فکر کنم مهمترین چیز اینه که کسی رو پیدا کنی که شرایطش رو داشته باشه تا آخرش باهات بمونه.
Mary gholami
اینکه شاهد مرگ فرزندت باشی جهنمی است که برای ساختار زبان خیلی سنگین است.
Mary gholami
دنیا همه را درهم میشکند، ولی پس از آن خیلیها از همان شکستگیها قوی میشوند
Mary gholami