دیوار چهارمی در آمده بود؛ شفاف برای تماشاگران، نفوذناپذیر برای بازیگران
njme
بازی در دو نقش یک نمایشنامه، حتی برای کوچکترین نقشها هم مجاز نبود؛ چرا که لازم بود بازیگران نقش را «زندگی کنند».
njme
تئاتر گروتفسکی «تئاتری بیچیز» بود که تا آنجا که میتوانست بیرحمانه هر چیز اضافی را حذف میکرد، تا ماهیت خود را آشکار کند. یعنی تئاتری بدون لباس، بدون گریم، بدون نورپردازی و افکتهای صوتی. تئاتری که هنر نمایش را به ذات خود تقلیل میدهد؛ تلاش برای رسیدن به انسانیتی ژرف و حقیقی. اولین هدف گروتفسکی برای تئاترش، «ایجاد روشی برای خودـ افشایی» بود (گروتفسکی ۱۹۶۹:۹۶). گروتفسکی آن را چنین توضیح داده است: «نشان دادن ماهیت خود، برداشتن نقاب زندگی روزمره». (همان: ۱۷۸).
براساس چنین دریافتی از تئاتر، بازیگر ملزم بود که کمتر به بازیکردن شخصیت، توجه کند و درعوض از فرایند شخصیتپردازی برای کندوکاو خود استفاده کند:
ایفای یک نقش به معنی همذاتپنداری با کاراکتر نیست. بازیگر نه در نقشاش زندگی میکند و نه میتواند خارج از خودش آن را به تصویر بکشد. او از کاراکتر بهعنوان ابزاری برای گلاویزشدن با خود و دستیافتن به لایههای پنهان خودش سود میجوید.... ما اینجا با فرایند دردناک و سنگدلانهی خودشناسی سروکار داریم.
هدف از تمرین نه شناخت کاراکتر، بلکه شناخت خود از رهگذر عمل بازی یک شخصیت بود
کاربر ۲۷۰۰۳۷۶
. از نظر آنتوان، یک بازیگر خوب باید از یکسو خود را از خودآگاهش رها کند و تبدیل به کاراکتر شود و از سوی دیگر، طی تمرینات سخت هر حرکت و لحنی را آماده و کاملاً نقش را کنترل کند.
njme
اولین پروژهی آنتوان، تئاتر لیبر، حدود ۱۲۰۰۰ مقاله در روزنامهها نگاشته شود.
njme