بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گوشه دنج تیمارستان | طاقچه
کتاب گوشه دنج تیمارستان اثر نیایش محسنی

بریده‌هایی از کتاب گوشه دنج تیمارستان

نویسنده:نیایش محسنی
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأی
۵٫۰
(۱)
بادبادک جرم من بادبادک‌بودن بود. من محکوم بودم به پرواز، به اوج‌گرفتن، از همان روز که حلقه‌های کاغذ رنگی را به گوشم آویختند. از همان روز، من بردهٔ آزادی شدم؛ اما چه کسی مرا اسیر گرفته بود، آسمان یا باد؟! یکی مقصدم بود و دیگری جهتم را تعیین می‌کرد! برای پرواز خلق شدم؛ ولی نخی که به پایم بستند چه بود؟! برای پریدن و نرسیدن؟! برای لمس سهم نداشتن از آسمان؟! فرق نداشت کجای عرش باشم. من بازیچه‌ای از فرش بودم، اوج پرواز من سقوط بود.
parnian

حجم

۳۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۳۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد