میخوام برم جایی که هیچکس منو نشناسه و مردم قبل از اینکه خطایی کنم دربارهم فکرهای بد نکنن. اما نمیدونم بتونم یا نه.
سمیرا میرزایی
وقتی کریس چمبرز این حرفها را به من گفت دوازده ساله بود اما چیزی در چهرهاش بود که او را مسنتر نشان میداد. انگار تمام آنچه را گفته بود زندگی کرده بود و حرفهایش مرا ترساند. او زندگی یک بازنده را بهخوبی درک میکرد.
سمیرا میرزایی
کلمات برای آدمهای متفاوت معنای متفاوتی دارند. برای من تابستان همیشه به معنای دویدن در خیابان به سمت بازار فلوریدا است، آن هم درحالیکه سکههایم در جیبم بالا و پایین میپرند و مغزم زیر آفتاب میسوزد. این کلمه همیشه مرا به یاد ریلهای قطار در دوردست میاندازد.
سمیرا میرزایی
مهمترین حرفها سختترین حرفها برای بیان کردن هستند. آنها گفتههایی هستند که از به زبان آوردنشان شرمنده میشوی چون کلمات کوچکترشان میکنند.
سمیرا میرزایی