حمام، اعترافگاه من است. میتوانم آنجا اشک بریزم و کسی مرا نخواهد دید.
ali73
عشق واقعی همیشه در قالب مکاشفه ظاهر میشود و ما همیشه با حیرت به آن نزدیک میشویم. گویی قبلاً چنین عشقی در قلب هیچ انسانی روی کرهٔ زمین به وجود نیامده است؛ چون پایه و اساس قدرتش این است که همهچیز را جدید و تازه میکند.
ali73
بین زندان و تمام موقعیتهای دیگری که انسان در آن احساس درماندگی میکند، (موقعیتهایی مثل دوران بیماری و پیری)، ارتباطی مشترک وجود دارد و آن، نهتنها درماندگی قهرمانانهٔ افراد گرفتار است؛ بلکه تأثیری است که اختیار تام بر پرستارها، نگهبانها یا غیره میگذارد.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
موسیقی برای من، بهمنزلهٔ داروی مخدر است. آن را نمیشنوم. با آن فقط به سیروسفری بیهدف و طولانی میروم و خیالپردازی میکنم. این روزها، موسیقی برایم دری به رهایی است.
ali73
بعد از نابودی همهچیز، آیا خشونت همچنان باقی خواهد ماند؟
ali73
صبحهای زود سختترین لحظات است. دیدن طلوع خورشید برایم دشوار است. دیدن فروافتادن و برگریزان برگهای طلایی برایم دشوار است. دانستن اینکه باید روزی سخت و طولانی را از سر بگذرانم، برایم دشوار است.
ali73
فقط آدمهای بیگناه هستن که توی جهنم زندگی میکنن نه آدمهای گناهکار
ali73
نمیکنم. چیزی در اعماق وجودم قفل شده که اشکهایم را خشکانده است. گاهی وقتها این قفلشدن حس یک گردباد را دارد و من در حال خفهشدن هستم.
ali73
موسیقی متعالی چیزی است که آرزویش را دارم و خواستنش، قلبم را به درد میآورد.
ali73
چشمان خودم دیدم که در اینجا به جذامیهای نجیبی تبدیل میشویم. به افرادی غیرقابللمس که اقوام و خویشان از آنها فراریاند؛ چون تحمل دیدن بلایی را که سرشان آوردهاند، ندارند.
ali73
هرچیز که حاکی از بیتفاوتی نباشد، خطرناک است.
ali73