بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باران تابستان | طاقچه
کتاب باران تابستان اثر مارگریت دوراس

بریده‌هایی از کتاب باران تابستان

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر
‫سکوت. ژَن و ارنستو خاموش می‌مانند. خانه یکپارچه سکوت است. شب است، شب مهتابی. تابستان است، و شبی از شب‌های اوایل تابستان. ‫ژَن: وقتی که بروی، ارنستو، اگر من همراهت نیایم، معنیش این است که ترجیح می‌دهم بمیری. ‫ارنستو: از هم که جدا باشیم، فرقی با مرده‌ها نداریم، مرده‌ایم.
JİLA
‫معنی مرگ، از نظر بچه‌ها، این بوده که دیگر هیچ‌وقت پدر و مادر را نبینند. ترس از مردن برای آنها در از دست دادن پدر و مادر خلاصه می‌شده.
JİLA
زخم بر دل نشسته را گویی با حضور خاطره حفظ می‌کرد، تا دم مرگ. آن زخم را از آن پس همیشه با خود داشت
JİLA
زخم بر دل نشسته را گویی با حضور خاطره حفظ می‌کرد، تا دم مرگ. آن زخم را از آن پس همیشه با خود داشت.
JİLA

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد