بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فداکاری مظنون X | طاقچه
تصویر جلد کتاب فداکاری مظنون X

بریده‌هایی از کتاب فداکاری مظنون X

امتیاز:
۴.۱از ۱۹ رأی
۴٫۱
(۱۹)
«آدما چهره‌های زیادی دارن. تعقیب‌کننده‌ها هیچ‌وقت اون آدمایی نیستن که تصور می‌کنی.»
zohreh
ایشیگامی از خود پرسید: من اینجا دارم چه‌کار می‌کنم؟ اولین باری نبود که این را از خودش می‌پرسید.
zohreh
«بعضی چیزا تو زندگی هستن که مجبوریم به عنوان حقیقت بپذیریمشون، با اینکه نمی‌خوایم باورشون کنیم.»
zohreh
می‌شه یه نوجوون رو به زور برد رستوران، ولی نمی‌شه مجبورش کرد ازش لذت ببره.
zohreh
طراحی مسئله از حل کردنش سخت‌تره. تنها کاری که باید برای حلش انجام داد اینه که همیشه برای طراح مسئله احترام قائل باشی.
zohreh
چندی پیش، به این نتیجهٔ غم‌انگیز رسیده بود که زندگی‌اش مفهوم خود را از دست داده است. پیش خودش استدلال کرده بود که تنها استعدادش در ریاضی است ولی با این حال در همان مسیر هم نمی‌تواند پیشرفتی بکند، هستی‌اش چه ارزشی دارد؟ هر روز به مرگ اندیشیده و احساس کرده بود اگر بمیرد، هیچ‌کس برایش ناراحت نمی‌شود. شک داشت که حتی کسی متوجه شود.
zohreh
هروقت به این حقیقت دلگیر فکر می‌کرد که ممکن است قبل از اتمام آن بمیرد، انجام هر کاری غیر از آن برایش آزاردهنده می‌شد.
zohreh
هرجا که می‌رفت پوشه‌هایش را با خودش می‌برد. تا زمانی که پژوهشش هنوز جای پیشرفت داشت استراحت و تنفسی در کار نبود. و برای کار کردن روی آن فقط به مداد و کاغذ احتیاج داشت. اگر می‌شد به حال خودش رهایش کنند تا به پژوهشش بپردازد، دیگر چیزی از این دنیا نمی‌خواست.
zohreh
با خودش می‌گفت نیازی هم به این ندارد که کسی کارش را تصدیق کند. مسلماً دوست داشت فرضیه‌هایش را منتشر کند، کارش شناخته شود و مورد نقد قرار بگیرد؛ ولی جوهر حقیقی ریاضیات این نبود. در دانشگاه همیشه بر سر اینکه چه کسی اول از همه قلهٔ کدام کوه بخصوص را فتح می‌کند رقابت بود، ولی تا زمانی که او می‌دانست خودش چه قله‌هایی را کشف کرده، همین برایش کافی بود.
zohreh
باید تا آخر عمرش با این عذاب‌وجدان زندگی می‌کرد و هیچ‌وقت روی واقعی آرامش را نمی‌دید. با خودش گفت: ولی شاید تحمل این عذاب‌وجدان خودش نوعی مجازاته.
zohreh
«این رو بگیر، ولی نذار سربارت بشه. این فقط یه هدیه‌ست. اگه به این نتیجه برسی که دوست داری با من زندگی کنی، اون‌وقت حلقه همون معنای اصلیش رو پیدا می‌کنه. لطفاً بهش فکر کن.»
zohreh
تا به حال در عمرش چنین فداکاری عمیقی ندیده بود. حتی تصورش را هم نکرده بود که چنین چیزی وجود داشته باشد.
zohreh
یاسکو میل شدیدی به فرار پیدا کرد؛ دلش می‌خواست با تمام سرعت بدود و خودش را از آنجا دور کند. ولی جاذبهٔ عجیبی او را سر جایش نگه داشت. کنجکاو شده بود حرف‌های او را بشنود.
zohreh
مگه دانشمندها نباید در مقابل اثبات‌های منطقی، شک‌وتردیدهاشون رو مسکوت بذارن؟
zohreh
«خیلی‌ها تصور نمی‌کنن کسی که تازه دیدنش قصد کشتنشون رو داشته باشه.»
zohreh
آیا تحقیق درستیِ نتایج یه نفر دیگه به آسونیِ اینکه خودت مسئله رو حل کنی هست یا نه؟
zohreh
وقتی یه آماتور سعی می‌کنه چیزی رو مخفی کنه، هرچی استتارش رو پیچیده‌تر کنه، گور عمیق‌تری برای خودش می‌کَنه. ولی در مورد نابغه‌ها این‌طور نیست. نابغه یه کار خیلی ساده‌تر می‌کنه، ولی کاری که یه آدم عادی به خواب هم نمی‌بینه، آخرین چیزی که به فکر یه آدم عادی می‌رسه. و از همین سادگی، پیچیدگی گسترده‌ای به وجود میاد.
zohreh
با این دید محدود پژوهشگر نمی‌شی. مفروضاتت بدترین دشمنتن. اگه زیادی به مفروضاتت اعتماد کنی چیزی رو که درست جلوی روته نمی‌بینی.
zohreh
نگاه کارآگاه نافذ و قوی بود ـ نگاه کسی که از ته دل معتقد است وقتی مظنونی حقیقت را نمی‌گوید، از چشمانش معلوم می‌شود.
zohreh
امتحان گرفتن از شاگردها فقط برای گرفتن نمره هیچ ربطی به معنای حقیقی ریاضیات نداشت. هیچ معنا و ارزشی نداشت. ریاضی نبود. حتی آموزش هم نبود.
zohreh

حجم

۲۷۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۲۷۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۱۳۴,۴۰۰
تومان