به من بگو بیوفا
حالا یارِ که هستی؟
Parimah_zarabadi
یه روز یه خونهای بود که تابستونا
روی پشتِبومش ولو میشد خورشید
درختِ انجیرِ پیری که تو باغ بود
همهٔ کودکیهای منو میدید
Parimah_zarabadi
همهکَسم تو، هر هوسم تو، همنفسم تو
بالوپَرم تو، همسفرم تو، بیشوبَسم تو
Parimah_zarabadi
نازِ او یکسو، غمم یکسو
کرده ما را عاشقی جادو
هر که را بینم بپرسم کو؟
کو؟
Parimah_zarabadi
کو یارم؟ یارم کو؟
نازنین نگارم کو؟
بُرده او قرارم کو؟
کو؟
Parimah_zarabadi
وقتی چلچلهها میرن
به سفرهای دورادور
از تو میگویم، چو هریک
میکنند از بامم عبور
عبور، عبور....
Parimah_zarabadi
اگه یه روزی نومِ تو
تو گوشِ من صدا کنه
دوباره باز غمت بیاد
که منو مبتلا کنه
به دل میگم کاریش نباشه
بذاره دردِ تو دوا شه
بره توی تمومِ جونم
که باز برات آواز بخونم
که باز برات آواز بخونم
Parimah_zarabadi