اگر کتاب به عوض هدایت ما به سمت حیات مستقل ذهن جایگزین آن شود، یعنی هدف غایی خود کتاب پنداشته شود، خطر آن برای ما بیشتر از نفعاش خواهد بود.
ایران
وقتی ترکشان کردیم، خبری از اندیشههایی که رفاقتها را تباه میکنند در ذهن ما نیست: دربارهٔ ما چه فکری کردند؟ مبادا خوب رفتار نکردیم؟ آیا از ما خوششان آمد؟ و بیم فراموش شدن بهخاطر یکی دیگر. تمام آن پریشانیهای رفاقت در آستانهٔ این رفاقت ناب و آرامِ خواندن پایان مییابند. حتی ملاحظهای هم در کار نیست: به آنچه مولیر میگوید فقط به همان اندازه میخندیم که به نظرمان خندهدار است؛ وقتی حوصلهمان از او سر میرود، باکی نداریم که این ملال در چهرهمان آشکار شود، و وقتی هم که چنان که باید و شاید با او وقت گذراندیم، با شتاب آن را سر جایش میگذاریم انگار نه انگار نبوغی داشته یا آوازهای. هوای این رفاقتِ ناب سکوت است، نابتر از کلام.
ایران
تئوگنیس در سطور مشهور خود مینویسد: "بهترین چیز برای آدمی این است که هرگز زاده نشود...." سوفوکل نیز در اودیپ همین را به اختصار بیان میکند: "بهترین چیز هرگز نزادن است."
ایران