بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سنت شکن | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب سنت شکن اثر ورونیکا راف

بریده‌هایی از کتاب سنت شکن

۴٫۴
(۲۳۰)
خشم در درونم می‌جوشد و همهٔ وجودم را دربر می‌گیرد. دلم می‌خواهد فریاد بزنم و اجسام اطرافم را بشکنم اما قادر به حرکت نیستم. چاره‌ای ندارم جز این‌که گریه کنم.
M A R Y
ترس هر کسی درون قلبش خانه دارد و نمی‌توان نسخهٔ خودی را برای دیگری پیچید.
M A R Y
«پس ترس‌هامون از بین نمی‌رن؟» «گاهی از بین می‌رن ولی گاهی هم وحشت جدیدی جایگزینشون می‌شه. ولی هدف ما بدون ترس زندگی کردن نیست چون چنین چیزی هرگز اتفاق نمیفته. ما اینجا یاد می‌گیریم ترسمون رو کنترل کنیم.»
M A R Y
ما به شجاعت‌های معمول احترام می‌گذاریم؛ شجاعتی که کسی را وا می‌دارد تا به‌خاطر کس دیگری قد علم کند.
M A R Y
پدرم همیشه می‌گفت گاهی بهترین راه برای کمک به دیگران این است احساس کنند کنارشان هستی. وقتی کاری می‌کنم که مطمئنم پدرم را خوشحال می‌کند احساس خوبی پیدا می‌کنم. برعکس وقتی مرتکب اشتباهی می‌شوم که می‌دانم پدرم آن را نمی‌پسندد عذاب وجدان می‌گیرم.
M A R Y
داشتن جثهٔ عضلانی که از فرمان درست مغز بی‌بهره است به هیچ دردی نمی‌خورد.
M A R Y
در این مدت یاد گرفته‌ام که قسمتی از دلیر بودن سخت کردن همه چیز است وگرنه راه رفتن در تاریکی مطلق آن هم وقتی‌که می‌توانی از چراغ قوه استفاده کنی دیوانگی محض است. ولی ما قرار نیست از کسی یا چیزی کمک بگیریم حتی نور. باید قابلیت برخورد با هر مشکلی را داشته باشیم و تنها به خودمان متکی باشیم. این طرز تفکر را دوست دارم چون ممکن است روزی بیاید که نور چراغ، اسلحه، یا حتی راهنمایی نباشد و من می‌خواهم برای چنین روزی آماده باشم.
M A R Y
«اگه باختی هیچ عذری رو قبول نمی‌کنم پس فکر نکن اگه ضعیف‌ترین‌ها رو انتخاب کنی می‌تونی برای باختت بهونه بتراشی.»
M A R Y
هر بار که به مادرم فکر می‌کنم ته دلم خالی می‌شود.
M A R Y
با نگاهی خالی به من خیره می‌شود.
M A R Y
فریادی که از گلویم خارج می‌شود صدای انسانی نیست. فریادم به حیوان زخمی شبیه است که به کمک احتیاج دارد.
M A R Y
بهانه‌ها همیشه دستاویزی هستند که هر عمل اشتباهی را می‌توان با آن توجیه کرد پس نباید روی آن‌ها حساب باز کنیم و بر اساس آن‌ها تصمیم بگیریم. این جمله را پدرم همیشه به ما می‌گفت.
M A R Y
«دلیر واقعی کسیه که برای قدرت ارزش قائله و به اون اعتراف می‌کنه حتی اگه این قدرت متعلق به رقیبش باشه.» «ولی به نظر من دلیر واقعی هرگز تسلیم نمی‌شه!»
M A R Y
ترک کردن عادت‌های قدیمی آسان نیست اما به زودی عادت‌های جدیدی جایگزین عادت‌های قدیمی می‌شوند. افکار جدید! قوانین جدید! و من تبدیل به آدم دیگری می‌شوم.
M A R Y
با صدای بلند خندیدن حس فوق‌العاده‌ایست.
M A R Y
ادب یه پوشش زیبا برای مخفی کردن حیله و نیرنگ نهفته در کلماته.
M A R Y
باید آرامش کنم. در واقع باید این میل را داشته باشم که آرامش کنم اما نمی‌توانم. این رفتارش باعث انزجارم می‌شود چون به نظرم کسی که اینقدر نیرومند است نباید از خودش ضعف نشان دهد. چرا نمی‌تواند مثل بقیهٔ ما در سکوت گریه کند. بغضم را قورت می‌دهم.
M A R Y
پدرم همیشه می‌گفت آدم‌هایی که طمع قدرت دارند و سخت به دنبال آن هستند وقتی به مقام و منزلتی می‌رسند همیشه با وحشت زندگی می‌کنند چون مدام می‌ترسند که جایگاه و قدرتشان را از دست بدهند. به همین دلیل قدرت باید به کسانی داده شود که برای به دست آوردنش هرگز خودشان را به زحمت نمی‌اندازند.
M A R Y
«تو هم از من می‌ترسی توبیاس؟» لبخندی می‌زند و می‌گوید: «آره. هربار که می‌بینمت از ترس سکته می‌کنم.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
آرامی می‌گوید: «من فکر می‌کنم ما اشتباه کردیم. منظورم اینه که نباید فقط خصلت بخش خودمونو در وجودمون بزرگ کنیم و به خصلت‌های خوب سایر بخش‌ها بی‌اهمیت باشیم. من دلم می‌خواد هم شجاع باشم و هم فداکار و باهوش و هم مهربان و صادق.» گلویش را صاف می‌کند. «البته دارم روی مهربون بودنم کار می‌کنم.» زمزمه می‌کنم: «هیچ آدمی کامل نیست. وقتی از شر یه خصلت بد خلاص میشی یکی دیگه جاشو می‌گیره.» من ترس را با بی‌رحمی عوض کردم و ستمگری را جانشین ضعف کردم.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ

حجم

۳۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

حجم

۳۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان