صورتی دیدهام که هزار چهره داشته و صورتی دیگر که همیشه یک چهره و یک شکل بوده که انگار یک قالب بیشتر ندارد.
صورتی دیدهام که توانستهام زیر رنگ و لعاب ظاهرش، زشتی پنهانش را بخوانم و صورتی دیگر که شکوه و زیبایی درونش را جز با کنار زدن نقاب ظاهر نتوانستهام ببینم.
hiba
خدایا! این مردم برای فضل و فضیلتشان معیار دارند و برای گناهانشان ترازو. آنان برای کارهای بیهودهٔ بیشمارشان دفتر و سیاهه فراهم کردهاند؛ کارهایی که نه بدند که کیفر ببینند و نه خوبند که پاداش بگیرند.
آنان، برای هر لحظه از روز و شبشان حساب و کتاب دارند و برای هر کارشان زمان و مکان. خوردن و آشامیدن و خوابیدن و پوشیدن و ملال دیدن هر کدام وقت خود را دارند.
mj
یک بار به مترسکی گفتم: «خسته نشدهای از اینکه تک و تنها در این کشتزار نشسته ای؟»
گفت: «من از ترساندن بسیار لذت میبرم برای همین از کارم راضیام و خسته نمیشوم.»
کمی فکر کردم و گفتم: «راست میگویی، زیرا من نیز پیشتر این تجربه را داشتهام.»
گفت: «تو اشتباه میکنی، برای اینکه طعم چنین لذتی را کسی نمیفهمد، مگر اینکه مثل من تنش پر از کاه باشد.»
saeede