بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیروی طبیعت | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیروی طبیعت

بریده‌هایی از کتاب نیروی طبیعت

نویسنده:جین هارپر
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۳۸ رأی
۳٫۶
(۳۸)
به صدها چیز کوچکی فکر کرد که روی هم جمع و باعث شده بود اوضاع خراب شود. شاید می‌شد صدها چیز کوچک جمع شود تا اوضاع درست شود.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
داشتن مهارتی که تقریباً از یادت رفته ممکنه از مهارت نداشتن هم بدتر باشه.
Book
جیل با خود فکر کرد لبخند باعث شده قیافه‌اش تغییر کند. باید بیشتر این کار را بکند.
Book
«و جول پسر احمقیه. نمی‌تونه این مسئله رو با عذرخواهی حل کنه. خیلی شبیه جوونی‌های دنیله؛ هر کاری دلش بخواد می‌کنه و هیچ وقت به بیشتر از یک ساعتِ آینده فکر نمی‌کنه. ولی بچه‌ها متوجه نمی‌شن، مگه نه؟ فقط توی لحظه زندگی می‌کنن. نمی‌دونن کاری که توی اون سن می‌کنن ممکنه تا سال‌ها بعد همراهشون باشه.»
بهنوش
«نمی‌دونم. هر چیزی سزاوار بخشیده شدن نیست.»
Book
بعضی چیزها همیشه در یاد باقی می‌ماندند.
Book
«فکر می‌کنم هیچ وقت نمی‌تونی دست‌کم بگیری که تا کجا ممکنه برای بچه‌ات پیش بری.»
بهنوش
هرچه جلوتر می‌رفت فقط آن یقه‌سفیدهای تروتمیز کثیف‌تر می‌شدند تا اینکه در آخر سرتاپایشان را کثافت برمی‌داشت. فالک از این مسئله متنفر بود. از هر چیز مرتبط به آن نفرت داشت. بیزار بود از اینکه مردها در دفاتر اعیانی‌شان قادر بودند کاملاً پایشان را از این مسئله بیرون بکشند و به خود بگویند که این فقط کمی حسابداری خلاقانه بود. از طوری که پاداش‌هایشان را خرج می‌کردند و عمارت می‌خریدند و ماشین‌هایشان را برق می‌انداختند و در کل این مدت تظاهر می‌کردند که نمی‌توانند حدس بزنند چه چیزی دارد در آن طرف ماجرا فاسد می‌شود. مواد مخدر. اسلحۀ غیرقانونی. استثمار کودکان. مدل‌های مختلفی داشت، ولی بهای همه‌شان بدبختی انسان بود.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
ترس به آدم غالب می‌شه. باعث می‌شه دیگه سخت به چیزی که می‌بینی اعتماد کنی.
bookwormnoushin
شاید می‌شد صدها چیز کوچک جمع شود تا اوضاع درست شود.
Book
ولی دنیای اکثر این افراد براساس پول می‌چرخید. سر را که قطع کنی، اعضای فاسدش خشک شده و می‌میرند.
Book
افراد می‌تونن سرسخت‌تر از چیزی باشن که آدم فکر می‌کنه.
Book
ترس به آدم غالب می‌شه. باعث می‌شه دیگه سخت به چیزی که می‌بینی اعتماد کنی.
Book
«نمی‌دونم. شاید نمی‌تونیم جلوی طوری که هستیم بایستیم. شاید با یه مدل مشخص به دنیا اومدیم و هیچ کاریش هم نمی‌تونیم بکنیم.» «ولی آدم‌ها می‌تونن تغییر کنن.» اولین دفعه‌ای بود که بت حرف می‌زد. «من تغییر کردم. هم بد هم خوب.» به جلو خم شده و نوک علف بلندی را با شعله‌ها روشن کرد. «به‌هرحال همۀ این‌ها چرنده، طالع‌بینی و سرنوشت و این چیزها. من و بری با سه دقیقه اختلاف توی یه برج به دنیا اومدیم. همین هرچی که لازمه درمورد نوشته شدن سرنوشتتون تو ستاره‌ها بدونین بهتون می‌گه.»
Mohammadmis

حجم

۳۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد