بریدههایی از کتاب سرزمین پدری
۳٫۷
(۶)
«حکومت پلیسی یعنی کشوری که جنایتکاران آن را اداره میکنند.»
ایران
«به شکل مناسب ساماندهی شده... باید به شکل مناسب حلوفصل شوند...»؛ مناسب، مناسب... کلمهٔ موردعلاقهٔ بوروکراتها؛ روغنی که چرخ ناخوشایندیها را میچرخاند و سوراخی که با آن از پرداختن به جزئیات پرهیز میکردند.
ایران
گزارشها به آزمایش انجماد روی زندانیهای محکوم به مرگ مربوط میشد که تنها پزشک نظامی اس. اس به آنها دسترسی داشت. به زندانیها دستبند زده و آنها را درون محفظههایی پر از آب منجمد میانداختند؛ در فواصل منظم آنها را بیرون آورده و دمای بدنشان را اندازه میگرفتند و اینقدر این کار را ادامه میدادند تا زندانی جانش را از دست بدهد.
ایران
مقر فرماندهی گشتاپو عمارت پنجطبقهٔ باشکوهی به سبک ویلهلمی بود که رو به شمال داشت و هیچوقت رنگ خورشید را نمیدید. سالها قبل، در روزگار جمهوری وایمار، این ساختمان موزهشکل دانشکدهٔ هنر برلین بود. وقتی پلیسمخفی کنترل همهچیز را به دست گفت، دانشجوها را مجبور کردند هنر مدرن خود را در حیاط آتش بزنند.
ایران
اعتقاد داشت که خلاف در خون آدمهاست؛ چیزی که با آن به دنیا میآیی، درست مثل استعداد موسیقی یا موهای طلایی. بنابراین بهجای جرم واقعشده، شخصیت خود مجرم بود که حکم نهایی او را تعیین میکرد. ممکن بود گنگستری که بعد از دعوا و کتککاری فقط چند مارک به جیب زده به مرگ محکوم شود، آن هم به جرم «تمایل ریشهدار به خلاف، به گونهای که بعید باشد به عضو مفیدی از جامعه بدل شود». در صورتی که همان دادگاه میتوانست روز بعد عضو حزبی را که با شلیک گلوله همسرش را به قتل رسانده است، صرفاً به خودداری و خونسردی بیشتر تشویق کند.
ایران
اینجا نماد واقعی بوروکراسی آلمان بود. اگر هِر فلان درخواست چیزی را داشت، باید اجازهٔ دکتر بهمان را میگرفت. دکتر بهمان هم ماجرا را به بالا و به مدیر بیسار ارجاع میداد تا خودش را به خطر نیندازد. مدیر بیسار این موضوع را به دست وزیر فیسار رایش میسپرد و او هم میگفت کار به صلاحدید خود هِر فلان محول شود، که طبیعتاً دوباره چرخ میزد تا از دکتر اجازه بگیرد...
ایران
حجم
۵۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۵۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد