بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تبار مورچگان | طاقچه
کتاب تبار مورچگان اثر چارلی کافمن

بریده‌هایی از کتاب تبار مورچگان

نویسنده:چارلی کافمن
انتشارات:انتشارات خوب
امتیاز:
۴.۲از ۹ رأی
۴٫۲
(۹)
«عشق به یک فیلم کافی نیست؛ باید برای عشق به آن دلایل مناسب داشت.»
niloufar.dh
«نقد پنجره و چراغ راه هنر است؛ به ظلمات فراگیری نور می‌افکند که بدون آن، هنر سربسته و گنگ و درمجموع نادیدنی می‌ماند. جرج جان ناتان»
niloufar.dh
آدمی که به «من» اهمیت کمتری می‌دهد، باابهت‌تر می‌شود. چروک‌های پوستش صاف نمی‌شوند، بلکه به چروک‌هایی باابهت تبدیل می‌شوند. مثل چروک‌های چندمیلیارد دلاریِ دورِ چشم جرج کلونی.
niloufar.dh
حالا بعد از سه ماه قدم زدن در آپارتمان نُقلیِ تاریکِ قیرگونم، کم‌کم باور می‌کنم دچار اوهام شده‌ام. حس می‌کنم تا سقف خانه با پشم سیاه پُر شده. از ترس سوزن و میمون‌های پنهان در درونم کنج دیوارها پناه می‌گیرم. تصمیم می‌گیرم به این وضع خاتمه دهم. به هر ضرب‌وزوری شده می‌زنم بیرون. راهرو تا سقف با پشم سیاه پُر شده. از ساختمان خارج می‌شوم و برای یک تاکسیِ پُر از پشم سیاه دست تکان می‌دهم و از دل نیویورک سیاه‌پشمی عبور می‌کنم تا تراپیست دیگری پیدا کنم.
niloufar.dh
می‌گویم: «هیچ پسربچه‌ای توی فیلم نیست.» به حافظه‌ام فشار می‌آورم تا مطمئن شوم. بماند که من این فیلم را از بَرم. چندهزار بار تماشایش کرده‌ام، نه‌فقط از اول به آخر، که از آخر به اول هم. مثل هر فیلم دیگری که چشمم را بگیرد. این‌طوری فیلم را مثل یک سازهٔ فرمی می‌بینم و نه داستان. به عکس‌برداری وارونه از چهره می‌ماند، طوری که تصور آدم از «دماغ» و «چشم‌ها» و غیره و ذلک به هم می‌ریزد. علاوه بر این، با فیزیک جدید موافقم که زمان خطی توهم است. علت و معلول را خودمان سر هم کرده‌ایم. روایت‌های بی‌شماری از هر داستان وجود دارد. اولین شکل روایت چنین است: اتفاقی می‌افتد، سپس اتفاق بعدی به‌دلیل اتفاق قبلی رخ می‌دهد. دومین شکل روایت این است که رویدادها کوانتیزه و جداگانه‌اند و مستقل از هم رخ می‌دهند و برای درک کل معنایشان می‌توان، نه، باید برحسب همهٔ ترتیب‌های ممکن دیده شوند.
niloufar.dh
به هیچ می‌گیردم. فکر کرده آدم جذابی نیستم و ارزش خوش‌وبش یا حتی تعارفات معمول را هم ندارم. ازش متنفرم و به‌خاطر این نفرت از خودم متنفرم. از اینکه نظر او برایم مهم است. از اینکه عصبانی‌ام.
niloufar.dh
می‌گم: «هربرت. اگه اون کپهٔ آشغال، خود ما بوده باشیم چی؟» هربرت می‌پرسه: «چطوری مثلاً؟» «مثلاً فرض کن یه‌عالمه از ما بودن که...» «از من و تو؟» «آره من و تو، ولی با بچه‌کوچولوهامون که همه‌شون چسبیده‌ان به هم و از آینده برگشتن به زمان حال. حالا هم همه‌شون چسبیده‌ان گَلِ هم و تبدیل شدن به یه جنازهٔ گندهٔ نحس. شاید اصلاً هیچ هیولای دریایی‌ای توی ساحل نیست، همه‌ش فقط خودمونیم، نه؟» «من و تو؟» «حالا که دارم فرضیه می‌بافم، اما از کجا معلوم همین نباشه.»
niloufar.dh

حجم

۸۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۳۶ صفحه

حجم

۸۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۳۶ صفحه

قیمت:
۲۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد