«کم کردن سرعت زندگی همیشه هم آسون نیست. اما اگه یه جایی به کمک نیاز داشتیم، سه بار در روز فرصت خوبیه که درسهامون رو دوباره یاد بگیریم.»
یان با خندهای گفت: «غذا؟»
لیلیان جواب داد: «آفرین به تو.»
بنفشه آریاراد
همان وقت فهمید که عشق انواع مختلفی دارد و تنها بعضیها آن را ابراز میکنند؛ فهمید که عشق گاهی در تاریکی و دور از دسترس میماند اما بالاخره یک روز سروکلهاش پیدا میشود.
بنفشه آریاراد
با خود فکر کرد که چقدر عجیب است. این آدمها اینجا هستند و فکر میکنند که او تنهاست، درحالیکه فرزندانش حتی در رؤیاهایش هم کنار او هستند.
بنفشه آریاراد
چه به خاطراتت فکر کنی و چه نکنی، آنها همیشه با تو هستند.
زهرا غفاری
اگر معنای نویسندگی، تماشای جهان در آرامشی دور از شلوغی ذهن باشد، آن دختر نویسنده محسوب میشد.
زهرا غفاری
در ذهن لیلیان، مادرش موزهای از کلمهها بود؛ لیلیان تنها اتاقی اضافی در آن موزه بود که مواقعی که فضا در ساختمان اصلی کم میآمد، وجودش لازم میشد.
زهرا غفاری
لیلیان گفت: «میدونید، همیشه فکر میکنم که تعطیلات خیلی به آشپزخونه شباهت داره. مهم اینه که از توی اون آَشپزخونه چی بیرون میآد.»
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
در ذهن لیلیان، مادرش موزهای از کلمهها بود؛ لیلیان تنها اتاقی اضافی در آن موزه بود که مواقعی که فضا در ساختمان اصلی کم میآمد، وجودش لازم میشد.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
گویی که گریه کردن راه تازهای برای نفس کشیدن بود
بنفشه آریاراد