بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناجی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناجی

بریده‌هایی از کتاب ناجی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۷ رأی
۴٫۶
(۷)
گفتند: می‌گذرد ... چون می‌گذرد غمی نیست! آه خدایا با این مردم بی‌احساس چه کنم؟
bud
نوشتن از تنهایی گاهی تنهاترت می‌کند
bud
سطر به سطر، تمام نوشته‌هایم از تو و برای توست و واژه‌ای غیر از تو، در آن مکانی نخواهد داشت پس تو بمان که به یگانگی عشقت قسم که هرچه هست تویی پس تنها تو بخوان ای ناجی من
bud
و صدایی که تمام سلول‌های مرده تنم را احیا می‌کرد گویی خداوند دمی مسیحایی به او داده بود، آن‌قدر ملکوتی که در یک آن، روح زخمیام را التیام بخشید.
bud
از همان کودکی (تو) را (طو) می‌نوشتم تا معلم باز مرا تنبیه به تکرار نوشتن (تو) کند!
bud
صدبار گفته بودم و بازخواهم گفت: آبی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم، حال با آبی اسمان و کبوترهای بام ذهنم چه کنم؟
bud
گفتند: گذر زمان همه‌چیز را حل می‌کند،
bud
چه بعید آرزوییست ... آرزوی تلاقی سایه‌های منو تو حتی!
bud
زل زدن‌های مداوم، افکار فرفری، موهای ژولیده، دست‌های افسرده، قدم‌های کند، کوچه‌ی قرنطینه‌ی ناجی، نفس‌های سخت، قرنطینه‌ی لعنتی، خاطرات شیرین، چای تلخ، کام تلخ، خواب تلخ...
bud
هنگام مرگم پیراهنش را با من دفن کنید تا که حسابرسان بدانند علت گناهانم، عطر تنش بود.
bud
عمیق می‌خواهمت ... عمقی به‌اندازه‌ی تنهایی‌ام!
bud
من به غربت آیینه باور دارم‌، آیینه‌ای که از تکرار هرروز من به ستوه آمده و چه غریب‌تر این‌سوی آینه!
bud
پس از کوچ تو ... قالب شعرهایم رنگ‌باخته‌اند از سپید به زرد
bud
اصلاً نکند خود من هم به تو حسادت کنم.
bud

حجم

۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۱ صفحه

حجم

۲۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد