به همان دلیل که خیلیها در گیلیاد این کار را میکردند: چون خطر آن کمتر بود. چه فایدهای دارد خودت را به خاطر اصول اخلاقی جلوی غلتک راهسازی بیندازی و بعد مثل یک جوراب خالی از پا له شوی؟ بهتر است در جمعیت محو شوی، جمعیت فتنهانگیز، متملق، ستایشگر، پرهیزگار. بهتر است سنگ پرتاب کنی تا اینکه به تو سنگ پرتاب کنند. یا برای احتمالات زنده ماندنت بهتر است.
Shadi S.
ما محافظان گنج بیقیمتی بودیم که درون ما، به شکل نامرئی وجود داشت؛ ما گلهایی قیمتی بودیم که باید بهسلامت در گلخانهها نگهداری میشدند وگرنه مردهای حریصی که ممکن بود آن بیرون در جهان تیز و برنده و آکنده از گناه در هر گوشهای پنهان شده باشند، ما را به دام میانداختند، گلبرگهایمان را میکندند، گنج ما را میربودند، ما را میدزدیدند و لگدمال میکردند.
Shadi S.
فرقی نمیکرد. سروشکل ما هرچه که بود، برخلاف میل خود، دام و وسوسه بودیم و انگیزههای معصومی که بهواسطهٔ طبیعتمان میتوانستیم مردها را از شهوت سرمست کنیم تا جایی که آنها تلوتلو و سکندری میخوردند و در آستانه سقوط میکردند – در آستانهٔ چه چیزی؟ نمیدانستیم.
Shadi S.