بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رستم و سهراب | طاقچه
تصویر جلد کتاب رستم و سهراب

بریده‌هایی از کتاب رستم و سهراب

نویسنده:محسن دامادی
امتیاز:
۵.۰از ۶ رأی
۵٫۰
(۶)
ناخوشیِ جسمی نبود، دلش گرفته بود. گاه چنین است، آدمیزاد بدونِ دلیل کم‌حوصله است
shahrzad
یکی داستانست پر آبِ چشم دلِ نازک از رستم آید به خشم
محسن
فردوسی، راوی این نبردِ دشوار، زبان به شکایت می‌گشاید، از دنیایی که می‌سازد و ویران می‌کند، در شگفت است چرا گاه دستی در کار است تا خِرَدی نباشد و مِهری در قلبِ آدم‌ها (این اشرفِ مخلوقات) نجوشد. می‌گوید: چهارپایان (سُتوران) ماهیانِ دریا و گورخرانِ دشت، فرزندِ خود را می‌شناسند، ولی آدمیزاد چنان گرفتارِ غرور است که فرزند را از دشمنِ خود باز نمی‌شناسد.
محسن
در اینجا فردوسی می‌گوید: دنیا را چگونه باید ساخت؟ گاه خداوند (جهان‌دار) آن طور که خودش بخواهد می‌سازد، نامِ آن سرنوشت است، آیا راهی می‌ماند جز پذیرفتنِ آن؟ جهان را چه سازی که خود ساختست جهاندار همه کار پرداختست زمانه نبشته دگرگونه داشت چنان کو گذارد بباید گذاشت
محسن

حجم

۹۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۹۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد