بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لطیفه های ریاض الحکایات | طاقچه
کتاب لطیفه های ریاض الحکایات اثر ملا حبیب الله شریف کاشانی

بریده‌هایی از کتاب لطیفه های ریاض الحکایات

انتشارات:انتشارات مرسل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۰ رأی
۳٫۸
(۱۰)
شخصی در مجلس تعریف می‌کرد از دو زن داشتن، که چقدر خوب است شخص دو زن داشته باشد. مردی حاضر بود و هوس کرد با آن‌که یک زن داشت زنی دیگر گرفت، چون شب شد به در اطاق تازه‌عروس آمد راهش نداد و گفت: تو که زنی داشتی دیگر مرا چرا گرفتی؟ برو نزد زن اولت. آن مرد به اطاق زن کهنه آمد، او نیز قهر کرده جوابش نداد. اتفاقاً هوا بسیار سرد بود ناچار به مسجدی که نزدیک خانه او بود آمد، در زیر بوریایی خوابید صدای سرفه شنید گفت: کیستی؟ گفت: فلان شخصم. معلوم شد که این همان شخصی است که تعریف دو زن داشتن را می‌کرد، گفت: چرا به مسجد آمده‌ای؟ گفت: برای اینکه هیچ‌کدام زن‌هایم مرا راه نمی‌دهند. گفت: پس چرا تعریف می‌کردی؟ گفت: برای آن‌که شب در مسجد تنها بودم، رفیقی می‌خواستم.
کاربر ۳۷۸۶۴۴۲
فرمود: «سگ خود را بیرون آور که کشتن او واجب است؛ زیرا که جامهٔ فلان و فلان را پاره کرده و ایشان را مجروح نموده.» پس یهودی داخل خانه شد و ریسمان به گردن سگ بسته بیرونش آورد و چون نظر سگ به آن حضرت افتاد، به زبان فصیح عرض کرد: السلام علیک یا رسول‌الله! برای چه در اینجا تشریف‌فرما شده‌اید و برای چه مرا می‌خواهید بکشید؟ حضرت فرمود: «برای آن‌که به فلان و فلان آزار کرده‌ای.» عرض کرد: اینها منافقند و دشمن علی بن ابی‌طالب (ع) می‌باشند و اگر چنین نمی‌بودند متعرض آنها نمی‌شدم
nsiamrahadi

حجم

۱۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد