بریدههایی از کتاب توحید در قرآن
۵٫۰
(۷)
گرفتاری به «پندارهای عامیه» و «استدلالهای خشک» نتیجه دوری از معارف قرآن کریم
زیـنالدیـن
هر روزی و هر ساعتی که بیاُنس با قرآن بگذرد، مایۀ حسرت است.
چڪاوڪ
خیلی وسیعتر است دایره عبادت، نه فقط اطاعت کردن، بلکه حتی ششدانگ حواس را هم به یکی دادن عبادت اوست. خب، شما خواهید گفت: پس ما حرفهای درست را هم گوش نکنیم؟ لذا دنبال حدیث میفرماید: «فَإن کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَد عَبَدَ اللّهَ» اگر آن کسی که سخن میگوید و ششدانگ حواس و مشاعر تو را به طرف خود جذب کرده است، از زبان خدا سخن میگوید، تو در حالی که دل به او دادی، ذهن به او دادی، فکر و روحت را به او سپردی، داری عبادت خدا میکنی. «وَ اِن کانَ النّاطِقُ یَنطِقُ عَن لِسانِ اِبلیسَ فَقَد عَبَدَ إِبلِیسَ» اما اگر چنانچه آن گوینده دارد از زبان شیطان سخن میگوید، از زبان ابلیس دارد حرف میزند، برخلاف منطق و فلسفۀ فکر الهی دارد بحث میکند و حرف میزند، و تو مذعنانه و معترفانه داری گوش میکنی، در همان حال مشغول عبادت و اطاعت ابلیسی؛ یعنی خود او شیطان است اصلاً.
زیـنالدیـن
در داستان نوح- «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» به ما یک اصل کلّیِ اسلامی را ارائه میدهد و تعلیم میدهد. میگوید دو برادر ناهمفکر با یکدیگر بیگانهاند و دو بیگانۀ همفکر با یکدیگر برادرند. پدر و پسر اگر ناهمفکر بودند؛ این مؤمن به خدا بود، آن کافر به خدا؛ این در جبهۀ خدا بود، آن در جبهۀ شیطان؛ پدر و پسر با هم قوم و خویشی ندارند، از یک خانواده نیستند. خویشاوندی نسبی و سببی، خویشاوندی مربوط به خون، از نظر اسلام درجۀ دوم است، خویشاوندی فکری درجه اول است، ببینید، این یک اصل اسلامی است...
مهدی بخشی
اگر دینی دیدی که در جهت عکس فلسفۀ ادیان حرکت میکند، بدان یا الهی نیست یا خرابش کردند.
چڪاوڪ
ای مادی! ای کسی که میگویی من دین را دیدم که از ادارۀ اجتماعات بشری ناتوان است؛ میپرسیم کدام دین را؟ دین اسلام را؟ اسلام راستین را؟ وحی محمدی را؟ شیوۀ زندگی حاکمانۀ علوی را؟ اینها را دیدی با ادارۀ امور انسانها مغایرت دارد؟ بیا ثابت کن، کجایش مغایرت دارد؟
چڪاوڪ
هر جایی شما یک حکمی و یک قانونی و یک دستوری را به نام دین مشاهده کردید که در آن توحید لنگ میزند، ضد توحید در آن وجود دارد و توحید در آن نیست، بدانید که این از اسلام نیست؛ چون توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست.
چڪاوڪ
توحید اسلامی همان اَلِفی است که بعدش ب میآید و پ میآید و چ میآید، تا ی میآید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقۀ وجود خودت شخصاً و جامعهات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد.
خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که تمام آنچه در اختیار داری از ثروت، تو و همۀ انسانهای دیگر، برای خداست، شما عاریتداران و ودیعهدارانی بیش نیستند.
چڪاوڪ
توحید اسلامی الهامی است در زمینۀ حکومت، در زمینۀ روابط اجتماعی، در زمینۀ سیر جامعه، در زمینۀ هدفهای جامعه، در زمینۀ تکالیف مردم، در زمینۀ مسئولیتهایی که انسانها در مقابل خدا، در مقابل یکدیگر، در مقابل جامعه و در مقابل پدیدههای دیگر عالم دارا هستند، توحید این است.
چڪاوڪ
این جمله درست است که ائمه هدی علیهمالسلام آگاهان و دانایانِ به قرآنند، اما منظور گوینده این نیست که امام را بالا ببرد؛ منظور آن کسی که این حرف را میزند این است که تو از قرآن دور بمانی، مثل آن بندۀ خدایی که میگفتند نماز بخوان، گفت ای آقا، اگر نماز آن بود که مولایم علی کرد، من چرا دیگر نماز بخوانم.
چڪاوڪ
حجم
۳۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۳۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
رایگان