بریدههایی از کتاب توحید در قرآن
۵٫۰
(۸)
گرفتاری به «پندارهای عامیه» و «استدلالهای خشک» نتیجه دوری از معارف قرآن کریم
زیـنالدیـن
هر روزی و هر ساعتی که بیاُنس با قرآن بگذرد، مایۀ حسرت است.
چڪاوڪ
خیلی وسیعتر است دایره عبادت، نه فقط اطاعت کردن، بلکه حتی ششدانگ حواس را هم به یکی دادن عبادت اوست. خب، شما خواهید گفت: پس ما حرفهای درست را هم گوش نکنیم؟ لذا دنبال حدیث میفرماید: «فَإن کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَد عَبَدَ اللّهَ» اگر آن کسی که سخن میگوید و ششدانگ حواس و مشاعر تو را به طرف خود جذب کرده است، از زبان خدا سخن میگوید، تو در حالی که دل به او دادی، ذهن به او دادی، فکر و روحت را به او سپردی، داری عبادت خدا میکنی. «وَ اِن کانَ النّاطِقُ یَنطِقُ عَن لِسانِ اِبلیسَ فَقَد عَبَدَ إِبلِیسَ» اما اگر چنانچه آن گوینده دارد از زبان شیطان سخن میگوید، از زبان ابلیس دارد حرف میزند، برخلاف منطق و فلسفۀ فکر الهی دارد بحث میکند و حرف میزند، و تو مذعنانه و معترفانه داری گوش میکنی، در همان حال مشغول عبادت و اطاعت ابلیسی؛ یعنی خود او شیطان است اصلاً.
زیـنالدیـن
در داستان نوح- «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» به ما یک اصل کلّیِ اسلامی را ارائه میدهد و تعلیم میدهد. میگوید دو برادر ناهمفکر با یکدیگر بیگانهاند و دو بیگانۀ همفکر با یکدیگر برادرند. پدر و پسر اگر ناهمفکر بودند؛ این مؤمن به خدا بود، آن کافر به خدا؛ این در جبهۀ خدا بود، آن در جبهۀ شیطان؛ پدر و پسر با هم قوم و خویشی ندارند، از یک خانواده نیستند. خویشاوندی نسبی و سببی، خویشاوندی مربوط به خون، از نظر اسلام درجۀ دوم است، خویشاوندی فکری درجه اول است، ببینید، این یک اصل اسلامی است...
مهدی بخشی
اگر دینی دیدی که در جهت عکس فلسفۀ ادیان حرکت میکند، بدان یا الهی نیست یا خرابش کردند.
چڪاوڪ
ای مادی! ای کسی که میگویی من دین را دیدم که از ادارۀ اجتماعات بشری ناتوان است؛ میپرسیم کدام دین را؟ دین اسلام را؟ اسلام راستین را؟ وحی محمدی را؟ شیوۀ زندگی حاکمانۀ علوی را؟ اینها را دیدی با ادارۀ امور انسانها مغایرت دارد؟ بیا ثابت کن، کجایش مغایرت دارد؟
چڪاوڪ
هر جایی شما یک حکمی و یک قانونی و یک دستوری را به نام دین مشاهده کردید که در آن توحید لنگ میزند، ضد توحید در آن وجود دارد و توحید در آن نیست، بدانید که این از اسلام نیست؛ چون توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست.
چڪاوڪ
توحید اسلامی همان اَلِفی است که بعدش ب میآید و پ میآید و چ میآید، تا ی میآید. این جور نیست که بگویی خدا یک است و دو نیست و تمام بشود قضیه. خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که در تمام منطقۀ وجود خودت شخصاً و جامعهات عموماً، جز خدا کسی حق فرمانروایی ندارد.
خدا یک است و دو نیست، معنایش این است که تمام آنچه در اختیار داری از ثروت، تو و همۀ انسانهای دیگر، برای خداست، شما عاریتداران و ودیعهدارانی بیش نیستند.
چڪاوڪ
توحید اسلامی الهامی است در زمینۀ حکومت، در زمینۀ روابط اجتماعی، در زمینۀ سیر جامعه، در زمینۀ هدفهای جامعه، در زمینۀ تکالیف مردم، در زمینۀ مسئولیتهایی که انسانها در مقابل خدا، در مقابل یکدیگر، در مقابل جامعه و در مقابل پدیدههای دیگر عالم دارا هستند، توحید این است.
چڪاوڪ
این جمله درست است که ائمه هدی علیهمالسلام آگاهان و دانایانِ به قرآنند، اما منظور گوینده این نیست که امام را بالا ببرد؛ منظور آن کسی که این حرف را میزند این است که تو از قرآن دور بمانی، مثل آن بندۀ خدایی که میگفتند نماز بخوان، گفت ای آقا، اگر نماز آن بود که مولایم علی کرد، من چرا دیگر نماز بخوانم.
چڪاوڪ
عربی بخوانید، قرآن یاد بگیرید، درس قرآن یاد بگیرید، خودتان را با قرآن مأنوس کنید، رفیق کنید با قرآن. هر روزی و هر ساعتی که بیاُنس با قرآن بگذرد، مایۀ حسرت است.
مهدی بخشی
آن وقتی خداپرست بودن، موحّد بودن، برای یک رهبر سیاسی، برای یک آدم معمولی، برای یک جامعه، برای یک ملّت، برای یک جمعیّت و یک گروه مهم است، مؤثر است، مفید است، لازم است، حیاتی است، که توحید را برای خاطر آثارش، برای خاطر آنچه بر توحید مترتّب میشود، برای نظامی که توحید پیشنهاد میکند، برای شکلی از زندگی که توحید ارائه میدهد، برای این چیزهایش مطرح کنند و بفهمند و درک کنند، این خیلی مسئلۀ مهمّی است
چڪاوڪ
«مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَةٍ فِی هُدًی أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی» این کلام امیرالمؤمنین است. میفرماید هیچ کس با قرآن مُجالست و همنشینی نکرد، مگر آنکه چون برخاست از کنار قرآن، افزونی در او پیدا شد و کاستی؛ یک زیادی در او پیدا شد، افزایش پیدا شد، یک کاستی و کمی پیدا شد؛ «زِیَادَةٍ فِی هُدًی» آن افزونی در هدایت بود، یک مقدار راهیابیاش و هدایتش بیشتر شد، حتماً. «أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی» آن کاستی در کوریِ دل او شد. آن کوردلی، آن نابینایی روح و درک و باطن او اندکی کم شد و کاستی گرفت. جمله امیرالمؤمنین ببینید با این بیان شروع میشود: «مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ» هیچکس؛ عام است دیگر؛ مطلق است....
مهدی بخشی
بنده یک ماهِ رمضان در مسجد امام حسنِ مشهد سخنرانی مستمر سی جلسهای داشتم... در آن سخنرانیها راجع به توحید، امامت، ولایت، نبوّت و سایر مباحث اساسی بحث شده است که الآن هم آنها را تأیید میکنم. اینها پایههای فکری برای ایجاد یک نظام اسلامی بود.»
m. s
از هر طرف که بروید یک استفادهای میکنید. هر کسی با قرآن بنشیند و برخیزد،؛ یک استفادهای میکند. هرجوری، در هر سبکی، یک مایهای داشته باشید که بتوانید مختصراً این زبان را بفهمید، یک بهرهای میبرید و هرچه بیشتر مراجعه کنید، روشنتر و آگاهتر میشوید
haslani
همه چیز برای انسان وسیله هستند، برای اینکه انسان بتواند رضای خدا را به دست بیاورد. زندگی دنیا، پول دنیا، آسایش دنیا، محبّتهای دنیا، برایش ارزش و اصالت ندارد. آن وقتی برایش ارزش پیدا میکند که در راه خدا باشد، «فی سَبیلِ اللهِ»
کریم شرفی
به قرآن مراجعه کنید. سعی کنید با قرآن آشنا بشوید. سعی کنید محتاج این نباشید که آیههایی را من بیایم برایتان معنا کنم. خودتان را به این گنج بیپایان و دریای بیکران نزدیک کنید.
haslani
حجم
۳۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۳۷۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد