بریدههایی از کتاب دیدار دوباره در کافه اروپا
۳٫۱
(۱۴)
جوانترها مجبور شدند برای آموختن تاریخ تاوان سنگینی بدهند: آنها، با مبارزات خیابانیشان در میدان، خودشان تاریخ را ساختند. شیوهٔ مواجهه و عمل جوانترها بهتر بود از بیتفاوتی و بهرویخودنیاوردن. بیتفاوتی زمینهای میسازد برای ایمان به ایدئولوژی و حقیقتِ نصفهونیمه، و سادهترین راه است برای آنکه خیلی راحت بازیچهٔ دست دیگران شوی.
نازنین بنایی
این سکوت در مورد گذشته "سکوت ناشی از تروما" بود، که از علائم کلاسیک احساس شرم در میان قربانیان خشونت است.
نازنین بنایی
بعد یکدفعه برگشت و از مادربزرگش پرسید: "چرا نوتلاهای وین از اونهایی که توی خونه داریم خوشمزهترن؟"
برخلاف انتظارم، مارتا سرش را به نشان تأیید تکان داد.
گفت: "حق با توئه. خیلی از چیزها اینجا خوشمزهترن، چون با اینکه قیافهشون با مال ما یکیه از مال ما بهترن. اینها شبیه اونهایی نیستن که تو خونه داریم. ماست توتفرنگیِ اینجا رو میبینی؟ فکر میکنم توتفرنگیش از ماست توتفرنگیِ همین برند تو کشور خودمون بیشتره."
نازنین بنایی
دوران گذار از آنچه مردم انتظار داشتند سختتر بود و موفقیت کمتری در پی داشت. چندین دهه است که از آغازش گذشته و هنوز به پایان نرسیده، آن نسلی که در ابتدای دوران گذار به دنیا آمدند، حالا یکییکی دارند کشور را ترک میکنند. این نسل مثل والدین خود که در دوران کمونیسم به دنیا آمدند نوستالژیزده نیستند، والدینی که ـــــ در مواجهه با ناامنی شغلی در اقتصاد امروز ـــــ خاطرهٔ حس امنیت در سیستم سابق را زنده میکنند و به آن جنبهای آرمانی میدهند (گرچه این نوستالژی به خود نظام کمونیستی وجود ندارد). استدلالِ فرزندانِ آنها صرفاً اقتصادی نیست، روانی هم هست. کنارهگیری، افسردگی و بیتفاوتی بین جوانان بیداد میکند؛ چون دیگر هیچ امیدی به کشورشان و آیندهٔ پیشِ رو ندارند.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
دوران گذار از آنچه مردم انتظار داشتند سختتر بود و موفقیت کمتری در پی داشت. چندین دهه است که از آغازش گذشته و هنوز به پایان نرسیده، آن نسلی که در ابتدای دوران گذار به دنیا آمدند، حالا یکییکی دارند کشور را ترک میکنند. این نسل مثل والدین خود که در دوران کمونیسم به دنیا آمدند نوستالژیزده نیستند، والدینی که ـــــ در مواجهه با ناامنی شغلی در اقتصاد امروز ـــــ خاطرهٔ حس امنیت در سیستم سابق را زنده میکنند و به آن جنبهای آرمانی میدهند (گرچه این نوستالژی به خود نظام کمونیستی وجود ندارد). استدلالِ فرزندانِ آنها صرفاً اقتصادی نیست، روانی هم هست. کنارهگیری، افسردگی و بیتفاوتی بین جوانان بیداد میکند؛ چون دیگر هیچ امیدی به کشورشان و آیندهٔ پیشِ رو ندارند. دیگر چیزی نیست که جلوِ رفتنشان را بگیرد.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
طی ۱۵۰ سال اخیر، فقر، گرسنگی، جنگ و پاکسازیِ نژادی اروپای شرقی را به سرزمین مهاجرت تبدیل کرد. اما حالا دیگر چرا، حالا که سی سال از آغازِ دوران گذار به دموکراسی در سال ۱۹۸۹ گذشته است. بهمحض اینکه عضویت در اتحادیهٔ اروپا راهِ شهروندان اروپای شرقی را برای خروج از کشورشان و کارکردن در غرب باز کرد، مهاجرتها شروع شد. اوضاع هر کشور با آن یکی فرق میکند اما مشکلات بفهمینفهمی یکیاند: فساد، بیکاری، دستمزد پایین و بیاعتمادی به طبقهٔ حاکم سیاسیای که به جای مصلحت عمومی بر اساس منافع شخصیشان عمل میکنند ـاینها در تمامیِ این کشورها مشترکاند و تفاوت فقط در میزان رواج آنهاست.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
اما حالا دیگر چرا، حالا که سی سال از آغازِ دوران گذار به دموکراسی در سال ۱۹۸۹ گذشته است. بهمحض اینکه عضویت در اتحادیهٔ اروپا راهِ شهروندان اروپای شرقی را برای خروج از کشورشان و کارکردن در غرب باز کرد، مهاجرتها شروع شد. اوضاع هر کشور با آن یکی فرق میکند اما مشکلات بفهمینفهمی یکیاند: فساد، بیکاری، دستمزد پایین و بیاعتمادی به طبقهٔ حاکم سیاسیای که به جای مصلحت عمومی بر اساس منافع شخصیشان عمل میکنند ـاینها در تمامیِ این کشورها مشترکاند و تفاوت فقط در میزان رواج آنهاست.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
جورج اورول در سال ۱۹۴۵ در "یادداشتهایی بر ناسیونالیسم" مینویسد: "وطنپرستی ذاتاً حسّی تدافعی است؛ چه بهلحاظ نظامی و چه بهلحاظ فرهنگی. اما ناسیونالیسم را نمیشود از میل به قدرت جدا کرد. یک ناسیونالیست همیشه بهدنبال حفظ قدرت و حیثیت بیشتر است، آن هم نه برای شخص خودش بلکه برای ملت یا هر واحد دیگری که میخواهد فردیتش را در آن حل کند."
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
از این گذشته، رویِ دیگر آزادیْ مسئولیت است. اگر دولت بد است، تو در مقام یک شهروند در قبال آن مسئولی. با توجه به سنت دیرپای توتالیتری، تعجبی ندارد که مردم رهبر محکمتری را ترجیح دهند که به آنها بگوید چهچیزی را انتخاب کنند و چه چیزی را نه. به علاوه، تجربهٔ کوتاه دموکراسی در اروپای شرقی به فساد، ناامنی و فقر عدهٔ زیادی منجر شد.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
اینکه شهروندان مجبور باشند گوش دهند، فکر کنند و برگزینند برایشان غریب است
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
آنها کسی را میخواهند که بهشان بگوید باید چه کار کنند و صلاح کارشان کجا است.
در عمل هم بسیاری از تحقیقات و نظرسنجیهای صورتگرفته از سال ۱۹۸۹ نشان میدهند که در کشورهای اروپای شرقی التزامِ مردم به دموکراسیِ نیابتی (که قدرت را به نیابت از مردم عهدهدار شود) پایین است و به همین نسبت یک رهبر قاطع و محکم و اقتدارگرا مقبولیت بسیار بیشتری دارد. روند دموکراسی برای آنها پیچیده و ناآشناست؛ اینکه شهروندان مجبور باشند گوش دهند، فکر کنند و برگزینند برایشان غریب است.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
"وقتی خودمان سکوت میکنیم، دیگران از جانب ما سخن میگویند"
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
اینکه در راه کُند پیش میرفتیم ربطی به عصا زدن ایماکولاتا نداشت، بلکه چون در ساعت نُه صبح، خیابان بین پلِ ریالتو و میدان سنت مارک کیپتاکیپ پر از توریست بود.
معصومه توکلی
به جای ماریا، میشد این آنگلا باشد که همراه من و مادرم برای خرید پیراهنی جدید به فروشگاه ناما میآمد، پیپِل مگزین شهر، باکلاسترین فروشگاه اواخر دههٔ پنجاه میلادی در ریهکا، زادگاه من در اوکراین.
معصومه توکلی
حجم
۲۲۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۲۲۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۹۴,۰۰۰
تومان