بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همه دوستان من ابر‌قهرمان اند | طاقچه
تصویر جلد کتاب همه دوستان من ابر‌قهرمان اند

بریده‌هایی از کتاب همه دوستان من ابر‌قهرمان اند

نویسنده:اندرو کافمن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۴ رأی
۳٫۷
(۱۴)
حتی ساعت، تنها ابرقهرمانی که توانایی سفر در زمان را دارد، هم فکر نمی‌کند که قدرتش خاص و استثنایی باشد. او سریعاً در جواب می‌گوید همه می‌توانند به گذشته و آینده سفر کنند و مدام مشغول این کارند. قدرت حقیقی آن است که توانایی سفر نکردن در زمان را داشته باشی.
آرزو
اگه موسیقی نامرئیه، نامرئی بودن چطور می‌تونه این‌همه بد باشه؟
آرزو
او به‌شدت و با تمام وجود عاشق برعکس شد. فرافکن تمام عواطفش را به او القا می‌کرد. اما برعکس، به‌علت برعکس بودنش، تمام چیزهایی را که فرافکن القا می‌کرد کاملاً برعکس به‌خاطر می‌آورد.
سکوت
او در خودرویش نشست و نقدینگی هرکسی را که از کنارش رد می‌شد حساب کرد و متوجه چیز عجیبی شد؛ بعضی‌ها میلیون‌ها دلار سرمایه داشتند و بعضی هم تا خرخره در بدهی‌هایشان غرق بودند، اما همگی نگران و مضطرب به‌نظر می‌رسیدند. او به این نتیجه رسید که تنها یک «مقدار» پول وجود دارد: «اصلاً کافی نیست.»
آرزو
ساعت شنی ابرقهرمان ساکتی است که دیگران را عصبی می‌کند. قدرت ویژهٔ او استعدادهای بالقوهٔ حیرت‌انگیزش است. در جمع‌ها در گوشه‌ای می‌نشیند، به هر سؤالی جواب می‌دهد اما خودش هیچ‌وقت سؤال‌وجوابی را شروع نمی‌کند. او هم مانند دیگران همیشه منتظر و نظاره‌گر است.
سکوت
دختر اُفتان از طبقهٔ دوم هیچ ساختمانی بالاتر نمی‌رود. تابه‌حال پایش به هیچ بالکنی نرسیده و کف زمین تنها جایی است که رویش می‌نشیند. چند تا از چیزهایی که از آنها افتاده عبارت‌اند از درخت، ماشین، اعتبار، پنجرهٔ طبقهٔ اول، اسب، دوچرخه، نردبان، واگن قطار، تعداد بی‌شماری پیشخان آشپزخانه و البته از روی زانوی مادربزرگش. یک شب زمستانی که کنار گوش سیگار می‌کشید، خودش را بیشتر داخل ملافه مچاله کرد و اعتراف کرد تنها چیزی که تابه‌حال در آن نیفتاده دام عشق است. بعد هم به عقب خم شد تا سیگارش را خاموش کند و از تخت افتاد.
NeginJr
«خوشحال نیستی؟‌» «نه.» «پس بهتره که بری.»
NeginJr
بعضی‌ها میلیون‌ها دلار سرمایه داشتند و بعضی هم تا خرخره در بدهی‌هایشان غرق بودند، اما همگی نگران و مضطرب به‌نظر می‌رسیدند. او به این نتیجه رسید که تنها یک «مقدار» پول وجود دارد: «اصلاً کافی نیست.»
z.n
آقای شانس درِ خانه‌ها را می‌زند و همان‌جا پشت در می‌ماند. نمی‌توانید باور کنید چه تعداد اندکی در به روی او باز می‌شود.
المیرا
او در خودرویش نشست و نقدینگی هرکسی را که از کنارش رد می‌شد حساب کرد و متوجه چیز عجیبی شد؛ بعضی‌ها میلیون‌ها دلار سرمایه داشتند و بعضی هم تا خرخره در بدهی‌هایشان غرق بودند، اما همگی نگران و مضطرب به‌نظر می‌رسیدند. او به این نتیجه رسید که تنها یک «مقدار» پول وجود دارد: «اصلاً کافی نیست.»
NeginJr
خرگوش استرسی اگر به مهمانی‌ای وارد شدید و احساس کردید زیادی آرام هستید، به‌احتمال زیاد خرگوش استرسی آنجاست. با توانایی جذب اضطراب تمام کسانی که در شعاع پانزده‌متری او قرار دارند؛ خرگوش استرسی به تمام مهمانی‌ها و دورهمی‌ها دعوت می‌شود. قدرت او ریشه در تربیت سفت‌وسخت کاتولیکی‌اش دارد.
NeginJr
«رفیق! دو راه داری تا از دست هیولای اضطراب خلاص بشی؛ یا باید بری حموم یا بخوابی.»
NeginJr
دختر اُفتان از طبقهٔ دوم هیچ ساختمانی بالاتر نمی‌رود. تابه‌حال پایش به هیچ بالکنی نرسیده و کف زمین تنها جایی است که رویش می‌نشیند. چند تا از چیزهایی که از آنها افتاده عبارت‌اند از درخت، ماشین، اعتبار، پنجرهٔ طبقهٔ اول، اسب، دوچرخه، نردبان، واگن قطار، تعداد بی‌شماری پیشخان آشپزخانه و البته از روی زانوی مادربزرگش. یک شب زمستانی که کنار گوش سیگار می‌کشید، خودش را بیشتر داخل ملافه مچاله کرد و اعتراف کرد تنها چیزی که تابه‌حال در آن نیفتاده دام عشق است. بعد هم به عقب خم شد تا سیگارش را خاموش کند و از تخت افتاد.
NeginJr
او در خودرویش نشست و نقدینگی هرکسی را که از کنارش رد می‌شد حساب کرد و متوجه چیز عجیبی شد؛ بعضی‌ها میلیون‌ها دلار سرمایه داشتند و بعضی هم تا خرخره در بدهی‌هایشان غرق بودند، اما همگی نگران و مضطرب به‌نظر می‌رسیدند. او به این نتیجه رسید که تنها یک «مقدار» پول وجود دارد: «اصلاً کافی نیست.»
NeginJr
«هنوزم شکسته‌ست. خوب شد که اون دختره رو از قلبت پاک کردی. دیگه اون دردها رو حس نمی‌کنی اما هنوزم قلبت شکسته‌ست.» «نمی‌تونی تعمیرش کنی؟» «نه. کاملاً شکسته. وقتی این‌جوری بشکنه دیگه کاری از دست کسی برنمی‌آد.»
NeginJr
هیپنو گفت: «من هیپنوتیزمت کردم. اما نمی‌شه کسی رو برای کارهایی که دلش نمی‌خواد انجام بده هیپنوتیزم کرد. من فقط اجازهٔ کار رو صادر می‌کنم.» او با قاشقش به لبهٔ لیوان قهوه ضربه زد و کمال‌گرا را هیپنوتیزم کرد تا باور کند رابطه‌داشتن با او بهترین اتفاق زندگی‌اش خواهد بود. کمال‌گرا از همان لحظه تا سه ماه بعدش با او قرار می‌گذاشت.
NeginJr
کمال‌گرا ابرقهرمان است. منبع قدرت او نیازش به مرتب‌کردن اوضاع است. به‌قدری خواهان کمال است که می‌تواند اراده کند و با ذهنش کارها را به کمال برساند. تام ابرقهرمان نیست، هرچند پیش از کمال‌گرا دوستان ابرقهرمان دیگری هم داشته.
NeginJr
قفسهٔ سینه‌اش را بالا زد. قلب تام در دست‌های او می‌تپید. و درست زیر قلبش، کمال‌گرا جعبهٔ طلایی جواهرنشانی را پیدا کرد. جعبه را باز کرد. امیدها، آرزوها و ترس‌های تام درون جعبه بود. کمال‌گرا به آنها زل زد، از زیبایی‌شان و از اینکه آنجا پیدایشان کرده بود، شگفت‌زده شد. درست در همان لحظه، عاشق تام شد.
آرزو

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۷۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۹,۸۰۰
۱۳,۸۶۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد