بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تهران، آدم ها و کلاغ ها | طاقچه
کتاب تهران، آدم ها و کلاغ ها اثر علیرضا حسن‌زاده

بریده‌هایی از کتاب تهران، آدم ها و کلاغ ها

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر
قلبش مثل سقف یک خانهٔ قدیمی با بام‌های سفالی به پایین ریخت و در چشم‌هایش، صدای افتادن آن سقف را شنیدم
کاربر ۵۵۲۶۷۰۶
از پنجره نگاه کردم، گردوی حیاط خانهٔ ما خشک و زرد شده بود. برگ‌های درخت توی تابستان روی زمین ریخته بود و درخت لخت و برهنه به چشم می‌خورد، انگار باد پیراهن درخت را از تنش درآورده و با خود برده بود.
کاربر ۵۵۲۶۷۰۶

حجم

۲۱۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۲۱۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد