بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دفاع | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب دفاع اثر استیو کاوانا

بریده‌هایی از کتاب دفاع

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۹۱ رأی
۴٫۲
(۹۱)
به‌قول‌معروف، بی‌خبری یعنی خوش‌خبری!
Sara
هیچ موکلی دوست ندارد چهرهٔ وکیلش را روی لیوانش ببیند. این لیوان‌ها فایده‌ای نداشتند، مگر یادآوری تصادف اتومبیلشان، تجاوز، طلاق، قتل و از همه بدتر، صورتحسابی که به وکیل پرداخته بودند!
Nami Family
گاهی باید به‌جای بازی با توپ، با بازیکن‌ها بازی کنی.
LJS
مجبور بودم با این حقیقت زندگی کنم که دلیل اتفاق‌های پیش‌آمده برای هانا، این بود که من کاری کردم برکلی از مجازات قسر دربرود. تقصیر من بود. از هیچ راهی نمی‌توانستم این احساس گناه را از خودم دور کنم. قبل از اینکه هیئت‌منصفه برکلی را تبرئه کند، می‌دانستم که او گناهکار است و می‌تواند دوباره مرتکب چنین جنایتی شود. من خودم را فریب دادم و نخواستم باور کنم که برکلی برای بار دوم اقدام به دزدیدن آن دختر جوان می‌کند؛ البته باتوجه‌به اینکه آخرین اقدامش با شکست مواجه شده بود. قلبم به من چیزِ دیگری می‌گفت و همین حس باعث شد که در آن روز نحس، پا به خانهٔ او بگذارم. با خودم عهد بستم که چنین اشتباهی را دوباره تکرار نکنم؛ یا باید جلوی افرادی مثل برکلی، وولچک و آرتوراس گرفته شود یا به نابود کردن زندگی دیگران ادامه می‌دهند.
Rasoul
مجسمهٔ بانو آشنا بود. بیشترِ مردم آن را می‌شناسند. زنی رداپوش با چشم‌بندی روی چشم‌هایش که در یک دست شمشیر و در دست دیگر، ترازو دارد. هردو بازوی مجسمه به‌موازات طبقه‌ای قرار داشت که در آن بودم و به‌نوعی بخشش و کیفر در تعادل باهم بودند. چشم‌های مجسمه با دستمال پوشانده شده بود تا نماد بی‌طرفی و عدم تعصب نسبت به نژاد، رنگ یا کیش و عقیده باشد.
Rasoul
می‌گویند یک وکیل خوب هیچ‌وقت سؤال نمی‌پرسد، مگر اینکه پاسخش را بداند. این یک حقیقت است، اما دلیلش آن نیست که وکیل‌ها اطلاعات بیشتری نسبت به بقیه دارند. دلیل آن این است که ما وکیل‌ها پاسخی را که مدنظرمان است، به سؤال مطرح‌شده می‌دهیم.
شاید یه ستاره ی سیاه :))
این مجسمه با نام جاستیتیا شناخته می‌شود که شکلی ضایع از الهه‌های عدالت یونان و روم است. او همیشه چشم‌بند به چشم‌هایش ندارد. بانویی که بالای اولد بیلی در لندن است، دستمال به چشمش نبسته است. محققان می‌گویند که چشم‌بند یک عنصر اضافه است، چون این شخصیت مؤنث است و بنابراین باید بی‌طرف باشد.
شاید یه ستاره ی سیاه :))
قاپیدن یک کیف پول بدون اینکه کسی متوجه شود، کارِ آسانی نیست. ماهر شدن در دست کردن در جیب دیگران، زمان زیادی می‌بَرَد. برای این کار لازم است به‌سرعت و با چابکی حرکت کنید؛ تسلط بر اعصاب خیلی مهم است! درضمن، باید در بلند کردن یا جاگذاریِ طعمه مهارت بسیار زیادی داشت. من این کار را از یکی از بهترین تردست‌ها یاد گرفتم؛ یک هنرمند تمام‌عیارِ جیب‌بُری؛ پدرم، پَت فلین. بیشترِ جیب‌بُرها دوست ندارند جیب‌بُر صدایشان کنند و همیشه کلمهٔ تردست را ترجیح می‌دهند. در خاطرهٔ ماندگاری که از پدرم در ذهنم نقش بسته، او را نشسته در صندلی راحتی‌اَش جلوی تلویزیون، با چشم‌هایی سنگین و نفسی آرام، مثل کسی می‌دیدم که خوابیده یا مُرده است؛ همیشه با مهارت بسیار مشغول تاب دادن سکه‌ای بین انگشت‌هایش بود؛ به روانیِ جاری شدنِ قطره‌های کوچک جیوه روی یک چنگال.
شاید یه ستاره ی سیاه :))
درواقع من عوض نشده بودم؛ فقط حقه‌هایم را تغییر داده بودم.
Ryan
می‌دانستم آدم‌های بد در این دنیا وجود دارند
Sara

حجم

۳۸۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

حجم

۳۸۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان