برای همین است که مردم از تاریکی میترسند. چیزی که نمیبینی، همیشه ترسناکتر از چیزی است که میبینی. چشمهایت گولت میزنند، در سایهها رسوخ میکنند و اشکال عجیبوغریب میسازند.
ZAHRA
وقتی خورشید غروب میکند، حس و طعم دنیا عوض میشود.
ヅ𝕊𝕦𝕟𝕤𝕙𝕚𝕟𝕖
«گذشته شبحی لجوج است که هرگاه بتواند،
تسخیرت میکند.»
Amaya:) ~
میگویم: «شاید مثل یه کبریت تو تاریکیه.»
اینیکی از جملههای موردعلاقهٔ مامان برای وقتهایی است که توی یک داستان گیر میافتد. آنوقت مدام برای خودش گزینههای مختلف و سرنخهای پنهانی درست میکند، هر بنبستی را به مسیری تازه تبدیل میکند، آن هم فقط با یک کلمه: شاید.
شاید طنابی توی یک چاه یا کلیدی برای یک در است.
شاید بهت کمک میکند راه خروج را پیدا کنی.
mina
تنها راهِ بیرون رفتن، اینه که بری توی دلش.
Amaya:) ~
تو بهترین دوست منی.
توی زندگی. توی مرگ.
و توی همهٔ چیزهایی که بینشون وجود داره.
mahzooni
توی دلم میگویم و بهیادآوردن گذشته بهمون کمک میکنه فراموش کنیم، رها کنیم.
sepi
باید به یاد روح خبیث بیاورم که چه کسی است... بود.
برای این کار، باید بفهمم که چه کسی است... بود.
برای این کار، باید چیزهایی بیشتری دربارهاش بفهمم.
برای این کار...
mahzooni
وقتی داریم بین آثار موزه قدم میزنیم، بابا فکورانه میگوید: «مهمه که از گذشته مراقبت کنیم. برای اینکه بتونیم ازش بازدید کنیم، دربارهش مطالعه کنیم و ازش یاد بگیریم. درک گذشته بهمون کمک میکنه در زمان حال حرکت کنیم و آینده رو کشف کنیم.»
توی دلم میگویم و بهیادآوردن گذشته بهمون کمک میکنه فراموش کنیم، رها کنیم.
mah_s
روح خبیث وابسته به هیچ پردهای نیست، به هیچ لحظه یا خاطرهای هم وابسته نیست، ولی معنیاش این نیست که هیچکدام از اینها را ندارد.
Hasti