بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فرزندان تاریکی؛ جلد چهارم | طاقچه
تصویر جلد کتاب فرزندان تاریکی؛ جلد چهارم

بریده‌هایی از کتاب فرزندان تاریکی؛ جلد چهارم

۴٫۷
(۱۸)
«وقتی یه چیزی عادلانه نباشه، هر آدمی هم که یه‌ذره شعور داشته باشه باهاش می‌جنگه. درسته؟»
☆...○●arty🎓☆
گفت: «نه ممنون. مامان همیشه می‌گفت ‘تو همه‌چیزخواری.’ بابا یه زمان به شوخی می‌گفت ‘هرچی که لی رو اول نخوره، لی می‌خوردش.’ من همچین آدمی نیستم.»
☆...○●arty🎓☆
تری با حالی گرفته شانه‌ای بالا انداخت. «نمی‌دونم. من فقط کاری رو که می‌گن انجام می‌دم.» گاهی لوک دلش می‌خواست شانه‌های تری را بگیرد، تکانش دهد و فریاد بکشد: «خودت فکر کن! چشم‌هات رو باز کن! یه‌کم زندگی کن!»
☆...○●arty🎓☆
قدری از سبزی‌های لزج را مستقیم روی پیراهن اسمیتز پاشیده بود. و اسمیتز هم با واکنشش حال لوک را بدتر کرد؛ وانمود کرد متوجه نشده است و مثل یک سیاستمدار با بچه‌ها چپ و راست دست داد.
☆...○●arty🎓☆

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۲۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد