بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیکولا کوچولو شعبده بازی می کند | طاقچه
کتاب نیکولا کوچولو شعبده بازی می کند اثر رنه گوسینی

بریده‌هایی از کتاب نیکولا کوچولو شعبده بازی می کند

۴٫۰
(۴)
برای باباغوری، ناظم‌مان، مهربانی بیش‌تر بیاور، واقعاً می‌گویم. او توی زنگ‌تفریح تمام مدت دارد توی حیاط می‌دود، برای این‌که ما را که مشغول کتک‌کاری هستیم، از هم جدا کند و برای این‌که جلوی ما را که توپ‌بازی می‌کنیم ــ از موقعی که زدیم به پنجرهٔ دفتر مدیرــ بگیرد؛
Arman
مامان پرسید: این درخت کریسمس است!؟ بابا گفت: بله، اما چون ماشینم جلوی مغازهٔ درخت‌فروشی خراب شده، مجبور شدم با اتوبوس برگردم. بابا گفت که این کار اصلاً راحت نبوده، چون یک عالمه آدم دیگر هم با درخت توی اتوبوس بوده‌اند، و بلیط‌فروش عصبانی شده و به او گفته پولی که به او می‌دهند برای سفر در اعماق جنگل نیست و شاخه‌های درخت می‌رود توی چشم‌هایش. بابا هم عصبانی شده و خلاصه مجبور شده بقیهٔ راه را پیاده بیاید و توی راه به درخت ضربه خورده، اما وقتی تزیین بشود اصلاً به‌نظر نمی‌آید و درخت خیلی خوشگلی می‌شود.
Arman
اما قبل از آن جلوی بابا ایستادم و به من گفت که امسال شما خیلی پول ندارید، به‌خصوص بعد از ماجرایی که اصلاً انتظارش را نداشته‌اید: این‌که مجبور شده‌اید برای تعمیر سورتمه‌تان پول بدهید، درحالی‌که یک احمق دیگر با سورتمه‌اش از طرف راست آمده زده به سورتمهٔ شما و اگر شاهد داشتید، معلوم می‌شده که حرف بیمه غلط است، و باید پول شما را بدهد. خیلی حالم گرفته شد. هفتهٔ پیش عین همین اتفاق برای ماشین بابا هم افتاد و بابا خیلی ناراحت شد.
Arman

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد