زنها به طرز عجیبی قادرند به شکلی حرف بزنند که همهٔ آرایههای ادبی را در خود داشته باشد. استعاره و کنایه و ایهام را جوری میچپانند توی یک جمله که خود حضرت سعدی هم نمیتوانست.
alireza_kh
عذاب حرف نزدن از همان کودکی با من بود. کلمهها جمع میشد توی دهانم، اما مدام قورتش میدادم.
alireza_kh
یا بارها به خود بگویم که انسان حیوانی اجتماعی است
alireza_kh
هرکسی که وسط پاهاش یه چیزی داشته باشه میتونه عاشق بشه.
alireza_kh
«بگو ببینم چرا آدمها انقدر برای عشق ارزش قائلن؟ عشق تا حالا کسی رو از مرگ نجات داده؟ نه. ولی پزشکی نجات داده.
alireza_kh
گفت: «یعنی میگی بهشت عشقه؟»
«منظورم پیوستگی نهفته توی شادمانی و عشقه. این توشون مشترکه. و البته فکر میکنم بهشت واقعاً خود عشقه. نه چیز دیگهای.»
fati
ما دهه شصتیهای بیچاره. ما خردسالان همیشه در حال تربیت. یک مشت این کار را بکن و آن کار را نکن ریختند توی سر و صورت کودکیمان که هیچ وقت هیچ کدامشان درست نبودند.
بهار قربانی
و من تک و تنها
با همهٔ آنانی که رفتهاند، احاطه شدهام.
Mary gholami
یه عمر توی کلهمون کردن که مردی باید اینجوری باشی، زنی باید اونجوری باشی، در صورتی که خودشون هم به مرد و زن بودن با معیارهای خودشون احترام نذاشتن. گه بگیرن این تعریفهای الکیشون رو از آدمها.
بهار قربانی
این ویژگی عجیب همنسلهای من است. رنجورهای دههٔ شصتی که باید همهٔ خاطراتشان را با خود حمل کنند، به آن افتخار کنند و در آخر با همراهیاش بمیرند.
Mary gholami
ما دهه شصتیهای بیچاره. ما خردسالان همیشه در حال تربیت. یک مشت این کار را بکن و آن کار را نکن ریختند توی سر و صورت کودکیمان که هیچ وقت هیچ کدامشان درست نبودند. ما اولین نسخهٔ آزمایشی پدر و مادرها بعد از بحرانشان بودیم که باید تمام کارهایی را که دوست داشتند و دوست نداشتند از بر میشدیم. باید آداب معاشرتی را میدانستیم که هیچ وقت خودشان کسب نکردند.
m-a