حال من از تو سوالی دارم!
شده لبریز سخن باشی واژه نیابی جز هیچ؟
:)
میگویند تقدیر این است، قسمت نبود!
طفلکی قسمت، بیچاره تقدیر
انصاف داشته باشید
خطاهایتان را گردن قسمت نیاندازید!
او به تنهایی نمیتواند مسبب وقایع ناگوار باشد
نقش تو این بین چیست؟!!
آنجا که باید میرفتی، ایستادی
آنجا که باید میگفتی، سکوت کردی
آنجا که باید میجنگیدی، تسلیم شدی
آنجا که باید میبخشیدی، کینه ورزیدی
آنجا که باید مدارا میکردی، ناسازگار بودی
آنجا که باید صبر میکردی، تعجیل کردی
آنجا که باید نگه میداشتی، رها کردی
دیدی؟!
همیشه هم تقصیر قسمت نیست
قصورت را پای تقدیر نگذار
:)
هوشیار بودم و با منطق و عقل گفتم:
گر روزی هوای سفرت بود برو
ما را ز فراقت نباشد باکی
اما لاکردار
آدمیزاد است دگر
دل دارد و دل تاب ندارد گاهی
اصلاً دل را چه به منطق! چه به قول!
دل اگر منطق داشت که نامش دل نبود!
جانا، غیبتت طولانی شد
آن که به خاطر داری مجنون شده است! عقلش رفته به باد!
:)
خداوندا مرا ببخش
اندک گِلِهای در دلم هست
میخاهم برایم بگویی شده است که یک شب
فقط یک شب گرسنه سر بر بالین بِنَهی؟
آهـــ معذرت میخاهم، تو خدایی و بی نیاز از نیازهای ما انسانها!
اما در این دنیا که خالقش تویی، بسیارند کسانی که شب را با شکمی گرسنه به صبح میرسانند
حتما حکمتی است، نه؟!!!!!
Phoenix Tower
هیچ بر همگان هیچ است
لیکن هیچ نیست!
هیچهایی از جنس سکوت
هیچهایی گوشخراش، رعبآور، شبشکن، پُر از فریاد!
هیچهایی خسته از تکرارها
هیچ دیگر هیچ نیست، همه چیز است
کسی باید که دریابد...
:)