نقل قولهایی از چهرههای مشهور
حتما در شبکههای اجتماعی مختلف صفحههایی را دیدهاید که از افراد مشهور و کتابهای مختلف، جملههایی را آوردهاند. خیلیها میگویند آوردن نقل قول از افراد مختلف باعث شده، آدمها نگاه سادهتری به زندگی پیدا کنند، فکر کنند مفهومی را واقعا فهمیدهاند. اما راستش، گاهی برای گفتن فکرهایمان نیاز به جملههایی داریم. اما هر چه فکر میکنیم، نمی هوانیم کلمات را به استخدام فکرمان درآوریم. نقل قول ها همین ارزش را دارند. فکرهای سر در گم و باورهای پیچیدهمان را گاهی میتوانیم در جملهی دیگری شسته و رفته پیدا کنیم.
در این صفحه سعی میکنیم به مرور جملههای الهام بخش و جذاب را از دل کتابهای مختلف بیاوریم. قبل از اینکه سراغ خواندنشان برویم، پیشنهاد میکنیم قابلیت کتابگردی طاقچه را هم در یادداشت «کتابگردی چیست؟» پیگیری کنید با آن آشنا شوید. همچنین میتوانید جملههای جذابی از دل کتابها را در صفحهی جزئیات هر کتاب در طاقچه پیدا کنید و با این کار هم با کتابها اشنا شوید و هم جملههایی را پیدا کنید که بیشتر میهوانند فکر و حال شما را توصیف کنند.
از کتاب سرخِ سفید
مبارزه برای بُردن نیست، برای نباختن است و این دقیقاً چیزی است که یک مبارز را میترساند.
از کتاب فلسفهای برای زندگی
آب، خورش و تکهنانی از جو»، برنامه غذایی چندان دلپذیری نیست، اما بالاترین لذّت این است که کسی بتواند از یک چنین غذایی لذّت ببرد.
از کتاب هیچ چیز دو بار اتفاق نمیافتد
هر کسی به تنهایی احتیاج دارد، بهخصوص کسی که نیاز دارد در مورد آنچه تجربه میکند، فکر کند.
سه کلمهی خیلی عجیب
وقتی کلمهی آینده را بر زبان میآورم،
بخش اول کلمه، دیگر متعلق به گذشته است.
وقتی کلمهی سکوت را بر زبان میآورم،
آن را میشکنم.
وقتی کلمهی هیچ را بر زبان میآورم،
چیزی میسازم که دیگر در نبودن، جای نمیگیرد.
از کتاب آرامش
این انتظارات هستند که دشمن حقیقی عشقند.
کسی که عاشق چیزی است، کسی است که عمیقاً میداند چقدر فاقد آن است؛ بنابراین میداند که چقدر به آن نیازمند است.
از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
هرگز شاد نخواهید بود اگر همیشه در جستوجوی منشاء شادی باشید. هرگز زندگی نخواهید کرد، اگر در جستوجوی معنای زندگی باشید.
کلید زندگی خوب، داشتن دغدغههای بیشتر نیست، بلکه داشتن دغدغههای کمتر، واقعیتر، ضروریتر و مهمتر است.
از کتاب عشق کافی نیست
احساسات انتخاب نیستند؛ بلکه رفتار انتخاب است
اگر از خواندن کتابی لذت نمیبرید، از خواندنش دست بکشید.
«ما کتاب میخوانیم چون هیچوقت بهاندازهٔ کافی مردم را نمیشناسیم!» اینْ یکی از آن حقایق پرمغزی است که تا وقتی خیلی بزرگتر نشدهاید درکش نمیکنید.
ما همیشه اختیار اتفاقات اطرافمان را نداریم؛ اما همیشه اختیار دو چیز را داریم: اول، نحوهٔ تفسیر چیزی که برایمان اتفاق میافتد؛ دوم، نحوهٔ واکنشمان به آن اتفاق.
تحمل ضربهٔ روحی نیست که قویترتان میکند؛ بلکه تلاشی که بهدنبال ضربهٔ روحی بهکار میبندید شما را قویتر میکند.
از کتاب زندگی دومت زمانی آغاز میشود که میفهمی یک زندگی بیشتر نداری
انجامدادن آنچه دوست داری، آزادی است؛ و دوستداشتن آنچه انجام میدهی، خوشبختی.
از کتاب ما همه باید فمینیست باشیم
فرهنگ، مردم را نمیسازد. این مردم هستند که فرهنگ را میسازند.
از کتاب مواجهه با مرگ
اگر مرگی در کار نبود، دلیلی نداشت که دنبال معنای زندگی بگردیم
تأمل در مرگ، تجلیل از زندگی است.
از کتاب عادتهای اتمی
موفقیت محصول عادات روزانهٔ شما است، نه تحولاتی که یکباره رخ میدهند.
برای اینکه به بهترین نسخه از خودتان تبدیل شوید، باید دائما اعتقاداتتان را ویرایش کنید و هویت خود را بهروزرسانی نمایید و توسعه دهید.
از کتاب اندر مزایای تنبلی
دنیا آنقدرها هم مهم نیست که این همه آدم از شدت کار زیاد جان بدهند.
از کتاب انسان در جستجوی معنا
خنده بیش از هر چیز دیگری میتواند انسان را از شرایط نابسامان و دشوار موجود جدا کرده و به او برای ایستادگی در برابر سختیها و زشتیهای موجود نیرو ببخشد.
از کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
واقعیتِ سوگ با آنچه دیگران از بیرون میبینند بسیار متفاوت است. دردی در این دنیا وجود دارد که نمیتوانید با شادی از تنتان بیرون کنید.
به راهحل نیاز ندارید. نیاز ندارید سوگتان را پشت سر بگذارید. شما به کسی نیاز دارید که سوگتان را بفهمد و بپذیرد. به کسی نیاز دارید که وقتی، درمیانِ وحشتِ سوسوزننده ایستادهاید و به حفرهای خیره میمانید که زمانی زندگیِ شما بوده است، دستهایتان را محکم بگیرد.
بعضی چیزها را نمیتوان درمان کرد؛ فقط باید آنها را به دوش کشید.
از کتاب فارنهایت ۴۵۱
چشمات رو درگیر هیجان کن. جوری زندگی کن که انگار ده ثانیه دیگه میمیری. جهان رو ببین. جهان از هر رؤیایی که ذهن انسان ساخته یا تو کارخونهها به عمل اومده، شیرینتر و زیباتره..
از کتاب دنیای سوفی
بهنظر میرسد که همراه با افزایش سن و سال، دیگر چیزی ما را بهحیرت نمیاندازد. اما در این ماجرا، چیزهائی اساسی و اصلی را از دست میدهیم که فیلسوفان میکوشند تا آنها را در ما بیدار کنند. زیرا در درون ما، در ژرفای وجودمان، صدائی کوتاه بهما میگوید که زندگی، معمائی شگرف است.
از کتاب ناطوردشت
با کتابهایی بیشتر حال میکنم که وقتی خواندش تمام میشود، آرزو کنی نویسندهاش رفیق فابریکت باشد و هر وقت دلت خواست بهش زنگ بزنی
از کتاب مینیمالیسم دیجیتال
محرومیت از خلوت:
حالتیست که در آن تقریباً هیچ زمانی با افکارتان تنها، و هیچ زمانی از افکارِ دیگران رها نیستید.
از کتاب کار عمیق
مغز ما، جهانبینیمان را براساس آنچه به آن توجه میکنیم، میسازد.
از کتاب مردی به نام اوه
آدمها را از روی کارهایی که انجام میدن میشه شناخت، نه از روی حرفهایی که میزنن.
اُوه از آن مردهایی است که صحت و سلامت همه چیز را با یک لگد بررسی میکنند.
شاید بشه یه مدل شوخیطور گذاشت تو تلگرام یا توییتر
اُوه از آن مردهایی است که صحت و سلامت همه چیز را با یک….. بررسی میکنند.
۱. ذرهبین
۲. پیچگوشتی
۳. لگد
۴. گوشی پزشکی
از کتاب بیمار خاموش
نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که میتوانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.
انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش میدهد، به من اجازهٔ اشتباه میدهد و آیا وعدههای غیرممکن میدهد یا نه؟
از کتاب درک یک پایان
اگر میخواهید مردم به آنچه میگویید توجه کنند صدایتان را بلند نکنید بلکه یواش حرف بزنید.
از کتاب گاه ناچیزی مرگ
هیچچیزِ زندگی، زیباتر از خودِ زندگی نیست آنگاه که در عادیترین حالتِ خویش، جریان مییابد.
از کتاب درباره معنی زندگی
اگر کسی بخواهد به زندگی خود معنی ببخشد، باید هدفی بزرگتر از وجود خودش و پایدارتر از زندگی خودش داشته باشد.
از کتاب دیوان شرقی-غربی
جانمایهٔ زندگی عشق است،
و جانمایهٔ عشق، خِرَد
از کتاب وحشی
مادرم بارها و بارها میگفت: «ما فقیر نیستیم، چون از عشق غنی هستیم.»
از کتاب قصههای شب برای مدیران
اگر همهٔ انسانها شبیه به هم فکر کنند، هیچکس فکر نمیکند!