نظرات کاربران درباره کتاب صوتی چهل نامه کوتاه به همسرم

صدای گوینده به شدت عالی بود و‌ واقعا جذب میکرد مخاطب رو ولی مشکل این بود که این ها نامه عاشقانه نبود و نظرات همه درست بود بیشتر شبیه به درد و ودل و اندرز بود و یه جاهایی من دیدگاهم کاملا کتفاوت بود با نویسنده و عصبیم میکرد😅 ولی به طور کلی تجربه جالبی بود

نمی‌خوام در مورد متن چیزی بگم، ولی کاش بلد باشیم همسر بودن رو؛ دلم جایی می‌خواد که همینطور بدون اجبار، بدون زور، بدون اجبار به تایید، نظر رو بشنوم و همسران یاد بگیرند، بعد از گفتن بی‌پرده و بدون ماسک نظراتشون، فرصت تغییر به مخاطبشون بدهند. کلام کتاب، بخصوص بخش پایانی، یکچنین تاکیدی داشت. برخلاف رویه‌ی سنتی، همسر رو مجبور به پذیرش کوتاهیهای خود نمی‌کرد، بلکه حتی اونقدر با خود درونش، دوست و آشنا بود که خود رو فرشته خو، نمی دونست! تا حدی که نگران حرف عامه‌ی مردم نبود، به خطاهای خود، که میتونه گاه ذاتی و تربیتی، گاه شیطانی باشه واقف بود و حتی خود رو مستحق اشک بانوی خود، پس از مرگ نمی دید! یکچنین قدرشناسی، زیباست. در علم پزشکی، در گام سوم هست که بیمار به بیماری خود آگاهی دارد و تسلیم درمان می‌شود، به عبارتی اینسایت (insight) پیدا می‌کند، که خودش نقطه‌ی عطف بزرگی، برای پذیرش درمان هست. البته داریم همسرانی که شب قول بهبود روابط می‌دهند و صبح همه‌چیز را فراموش می‌کنند، این قانون شامل یکچنین همسران متزلزل رفتار نخواهد بود. ولی سخن گفتن بی‌پرده و در آرامش، یا در صورت عدم توانایی، نوشتار آنچه که در دل هست، یک بلوغ به کمال رسیده می‌خواهد، حال اینکه مخاطب لیاقت یکچنین همنشینی را داشته باشد یا خیر، دیگه به میزان عقوبت اون مخاطب، در همین دنیا بستگی داره! جهان آخرت و موارد معنوی که جای خود داره! بعبارتی نویسنده با نوشتار خود تمامی عشق و ذهن خود را تقدیم کرده، حال اگه این ازدواج به سرانجام مطلوبی نرسه، اونکه ضرر کرده، کیه؟!!! مدتی ممکنه فرد به ظاهر مغبون، دوره‌ی طبیعی افسردگی رو بگذرونه، ولی دست خدا اون رو تنها نمیذاره و بین همه‌ی سیاهی‌ها، تنگ در آغوشش می‌گیره! اونقدر که خودش برای خودش کافیست! 💚

بیشتر شبیه پند و اندرز بود تا نامه عاشقانه تایم بیشتر کتاب موسیقی بود

عالیه این کتاب

بیشتر به مشاور خانوادگی قبل از ازدواج شبیه بود. دوست نداشتم. نصف متن هم موزیک بود

اثر زیبایی بود فقط نمیدانم چرا نویسنده هیچگاه نام همسرشو نمیبره ؟؟؟!!! رسم بین نویسنگان و شاعران برجسته اینست که وقتی کسیو خیلی دوست دارند اونو با نام کوچکش خطابش میکنند این فکر در ذهنم متبادر میشه که این نگارش صرفا جهت فروش تنظیم شده و حرف واقعی یک دل عاشق نیست در نامه سی و دوم میشنویم که خانم از فرط استیصال طلاهاشو برای تهیه اجاره خانه میفروشد در حالیکه نویسنده غرق در افکار خود همچنان در حال نامه نگاری است ... واقعا تاسف آور بود

خیلی خوشم نیمد.