اولین مطلب که به ذهنم رسوند اینکه از ظاهر زندگی دیگران قضاوت نکنیم دومین مطلب اینکه هر چه که در درون توست در بیرون نمایان میشود، آون مرد خودش تنها بود و دلش یک جفتو همراه موزون میخواست پس ذهنش اینطور ماهی و عکس روی آکواریوم رو تداعی کرد براش... اما کودک چون پیش زمینه ذهنی نداشت حقیقت رو دید

از شیوایی و رسایی صدای گوینده، دوست داشتم پایان فاخرتری داشته باشه. همه‌ی حرف این بود که همه تنهاییم و هیچ‌کس عین دیگری نخواهد بود.

چه دلنشین😍🍎 اخرش مرد خیلی سرد از ابگیر شیشه ای گذشت... مثل خیال اینکه هر چیز ظاهرش گرم و دلنشینه ولی وقتی به حقیقتش میرسی فقط یه تصویره که با خیال تو مجاز شده):🍎

اما چگونه همچنان خواهند رقصید؟ از اینجا تا کجا خواهند رقصید؟!

چه موزیک زیبا و آرامش بخشی کتاب صوتی میتونه از هزاران کتاب ورقه ای زیباتر باشه فقط جایی که گفت سرشان کنار هم بود و دم هایشان جدا ،بالا رفتند انگار میخواستند همدیگه را ببوسند فضاسازی زیبایی داشت🐟♥🐟 همدلی و همراهی در این داستان موج میزنه👣 به نظرم هرکسی به دنبال چیزی میگرده که نداره این مرد هم شاید آنقدر تنها بوده که ماهی هارو دوتا میدیده یعنی نمیخواسته ماهی تنها ببینه و پسر بچه که هنوز مفهوم تنهایی رو درک نمیکنه ماهی رو کاملا تنها دید. بخاطر لحن آرامش بخش گوینده و موزیک خوبش چندین بار گوش دادم😍😇

به شدت زیبا بود... تلفیق عمیقی از غم و امید... توصیه ام اینه قبل از گوش دادن جزئیات رو نخونید داستان رو اسپویل میکنه!

بعضی وقتا تصور و خیال قبل از اینکه از واقعیت چیزی بدونی خیلی قشنگه ولی بقیه یهو میزنن توو ذوقت :) کتاب محتوایی ای بود که بین خیال و واقعیت چقدر فرقه ...

توصیفات زیبا بود اما من محتوایش را حس نکردم فقط یکسری تعابیر دلنشین داشت واقعا هدف از نوشتنش چه بوده؟

کتاب جالبی بود ..گوینده هم عالی بودن با طمٲنینه و ارامش متن رو بازخوانی کردن

خیلی خیلی زیبا بود و ممنون از طاقچه که هم نسخه الکترونیکی و هم نسخه صوتیش رو رایگان کرده.