نویسنده: کیم یونگ ها
مترجم: خاطره کردکریمی
انتشارات: نشر چشمه
رویای مهاجرت و زندگیکردن در کره، امتحانکردن خوراکیهای خوشمزه و لذت قدمزدن در خیابانهای کشوری آسیایی، زمزمهکردن موسیقی محبوب کرهای و تماشای فیلمها و سریالهایی که بازی میکنند برای نوجوانها و جوانهای بسیاری بدل به آرزو شده است. شاید دلیل این همه علاقه، صحبتکردن ستارههای موسیقی، فیلم و سریال و نویسندههای کرهای از دغدغههای نوجوانان باشد. شاید آنچه که در مرزهای ما خط قرمز تعریف شده است، تبدیل به چالشی برای جوانان شده باشد. وقتی درمییابند کسی از این چالشها صحبت میکند و راهحلی پیش پایشان میگذارد، به آن جذب میشوند.
در این یادداشت وبلاگ طاقچه به سراغ محبوبترین داستانها و رمانهای ادبیات کره رفتیم که به فارسی ترجمه شدهاند. اگر دوست دارید به دنیای جذاب و فریبندهی نوجوانها و جوانان در چندین رمان کره ای پا بگذارید، میتوانید از این فهرست کمک بگیرید.
در این بخش از یادداشت، سری میزنیم به بهترین رمانهای معاصر کره که با استقبال خوبی همراه شدهاند و جانی تازه به ادبیات این کشور بخشیدهاند.
پایان کار برای یک آدمکش حرفهای کجاست؟ کیم بیونگ سو که یک قاتل حرفهای قدیمی است حسابی نگران است. چون سروکلهی قاتل جدیدی در محله پیدا شده که سراغ زنها و دخترهای جوان میرود. آنها را به قتل میرساند و پلیس هم ردی از او پیدا نمیکند. کیم بیونگ سو حق دارد نگران باشد. چون درست است که حالا خودش قتل را کنار گذاشته و دیگر برای تفریح آدم نمیکشد، اما میترسد روزی قاتل سراغ دخترش بیاید! یعنی تنها کسی که کنار او باقی مانده و از او مراقبت میکند. الان واقعاً هم به مراقبت نیاز دارد. ابتلا به بیماری زوال عقل و آلزایمر برای قاتلی که تکتک قتلهایش را با جزئیات به یاد میآورد، اصلاً خوشایند نیست…
کیم یونگ ها در کتاب خاطرات یک آدمکش، به زندگی کیم بیونگ سو سرک میکشد. مردی که سالها به عنوان یک قاتل حرفهای فعالیت کرده و حالا که به بیماری آلزایمر دچار شده است، باید با نگرانی جدیدی سروکله بزند. حضور قاتلی درست به اندازهی خودش حرفهای در شهرشان و از همه مهمتر حسابی نزدیک به تنها دخترش. کیم بیونگ سو باید راهی برای محافظت از دخترش پیدا کند. اما با حافظهی نابودشدهاش، این کار کمی سخت و نشدنی به نظر میرسد.
بخشی از کتاب صوتی خاطرات یک آدم کش را بشنوید.
خاطرات یک آدم کش
نویسنده: کیم یونگ ها
گوینده: هوتن شکیبا
انتشارات: رادیو گوشه
یونجائه بدون هیچ احساسی زندگی میکند. دو نورون بادامی شکل در مغزش، بیماری آلکسی تایمیا را به او هدیه دادند و نتیجه این است که چیزی نمیتواند او را خوشحال، ناراحت، متعجب، مضطرب یا عصبانی کند. خودش اعتقاد دارد که هیولاست و بهتر است هیولاها هیچ احساسی نداشته باشند. یعنی همانطوری باشند که او هست. اما مادر و مادربزرگ یونجائه، نظر دیگری دارند. مادر برای اینکه فرزندش بتواند در اجتماع باشد و زندگی کند، یادداشتهای زیادی برای او به جا گذاشته است؛ به او میگوید کی لبخند بزند، کی حرف بزند و چطور با آدمهای دیگر برخورد کند. آنها در خانهای که طبقهی بالای کتابفروشی مادر است زندگی میکنند. اما سروکلهی مشکل اصلی زمانی پیدا میشود که دنیا روی دیگرش را به یونجائه و خانوادهاش نشان میدهد….
وون پیونگ سون نویسنده و کارگردان اهل کره با نوشتن کتاب بادام، نشان داد که بهخوبی از دنیای نوجوانها، مشکلاتی که با آنها روبهرو میشوند، دغدغهها و چالشهایشان آگاه است و میداند که چطور میتواند با کمک داستانش، بذر امید را در دل نوجوانها بکارد. او در داستان بادام، زندگی غیرمعمولی نوجوانی را به تصویر میکشد که به شکل عجیبی، با مشکلات، خشونت، درد و تجربههای دشوار همراه است. اما راهی برای کنارآمدن با تمام این مشکلات، حتی برای یک هیولای بیاحساس مانند یونجائه نیز در آستینش دارد.
بخشی از کتاب صوتی بادام را بشنوید.
بادام
نویسنده: وون پیونگ سون
گوینده: میلاد فتوحی
انتشارات: نوین کتاب گویا
«کشتن زمانی که به کار آدم تبدیل شود، دیگر سوال پرسیدن ندارد. فقط باید ماشه را بکشی. اینکه او چه کسی بوده، چطور زندگی کرده، یا حتی اینکه چرا باید کشته شود، اهمیتی ندارد.» این خلاصهای از زندگی ریسنگ است. یک قاتل حرفهای که برای گروهی ناشناخته کار میکند. تا جایی که به او مربوط میشود، کار او پیروی از دستورهای مافوقها و کشتن است. اما برای آدمهایی که اندکی او را میشناسند، زندگی ریسنگ عجیب است.
او در یک کتابخانه بزرگ شده و حتی خودش موفق شده تا خواندن را یاد بگیرد! تصور اینکه چنین فردی به یک قاتل حرفهای تبدیل شود عجیب است. چه چیزی در زندگی ریسنگ اشتباه از آب درآمده بود؟ کیم یون سو با نوشتن کتاب توطئه گران، یک رمان جنایی سیاسی عالی نوشته است. داستانی که پشتپردهی اتفاقات و روزهای سیاهی از تاریخ نهچندان دور کره را به تصویر کشیده است.
جانگ یوجانگ از برجستهترین نویسندههای تریلرهای روانشناختی است و به استیون کینگ کرهی جنوبی شهرت دارد. جانگ یوجانگ در پسر خوب از نگاه یک راوی سردرگم و غیرقابل اعتماد داستان را روایت میکند. این ویژگی راوی بر رمز و راز داستان افزوده است. داستان از جایی شروع میشود که هان یوجین بیست و شش ساله در کنار جسد مادرش بیدار میشود. گلوی مادرش بریده شده و سرتاپای یوجین به خون آغشته است. یوجین اصلا یادش نمیآید که دقیقا چه اتفاقی افتاده است. این فراموشی در او جدید نیست. مادر و خالهاش همیشه به او میگفتند که صرع دارد و باید داروهایش را به موقع مصرف کند؛ اما گویی داستان چیز دیگری است. به نظر میرسد فراموشیهای هان یوجین ریشه در ماجراهایی دارد که کشف آنها از رازهای بیشتر پردهبرداری میکند. رازهایی مربوط به کودکی و خانواده.
داستان در سال ۱۹۸۰ رخ میدهد و با آغاز شلوغیها و درگیریهای دانشجویان با حکومت ادامه پیدا میکند. پسر جوانی به نام دونگ هو به دست نیروهای حکومتی کشته میشود و اعتراضاتی که دانشجویان آغاز کرده بودند، با شکل و شمایلی متفاوت و البته شدیدتر پیش میرود. بعد از این واقعه دانشجویان بسیاری زندانی و شکنجه میشوند و روزهای عجیب و سختی را پستسر میگذرانند. گاهی سربازان به یاد کشتهشدهها و ازدسترفتهها، سوگواری میکنند و گاهی زندانیها درهم میشکنند و سختی را برای لحظهای بیشتر تاب نمیآورند…
هان کانگ در کتاب اعمال انسانی، در قالب داستانی جذاب که برپایهی واقعیت نوشته شده است، گوشههایی از تاریخ معاصر کره را به تصویر میکشد. هان کانگ به زندگی مردم مختلفی که در کره زندگی میکردند و زیر سایهی حکومت دیکتاتور روزگار میگذراندند، سرک کشیده است و از تلخیهای زندگی و کارهای هرکدام، سوگواری برای کارها و عزیزان ازدسترفته و خاطرات تلخشان نوشته است. او پیش از این با نوشتن کتاب گیاهخوار جایزهی من بوکر سال ۲۰۱۶ را از آن خود کرده بود.
خیال کنید فروشگاهی وجود داشت برای فروش رویا؛ رویاهایی که هنگام خواب شما را ببرد به جایی که دوست دارید. جالب میشد نه؟ دالرگات فروشگاه رویافروشی بزرگی است که هر طبقهی آن به نوع خاصی از رویا اختصاص دارد. پنی بهعنوان کارمند جدید پا به این فروشگاه میگذارد. او باید با دالرگات صاحب افادهای فروشگاه سروکله بزند؛ اما صحبت با مشتریان و شنیدن داستانهای آنها سختی کار را میکاهد. پنی کنجکاو است تا سر از ماجرای این دنیای عجیب و غریب دربیاورد. او متوجه میشود انتخاب یک رویای خاص میتواند به یک راز متصل باشد. این تعاملات و شناخت شخصیتهای مختلف آوردههایی را برای پنی به همراه دارد.
می یه لی نویسندهی جوان اهل کرهی جنوبی است که برای اولین بار این کتاب را به صورت الکترونیکی منتشر کرد که با استقبال زیادی روبهرو شد. او به خوبی توانست در ژانر رئالیسم جادویی داستانی موفق را به جای بگذارد. برای کسی که در رشتهی مهندسی تحصیل کرده اهمیت رویا میتواند مفهوم عمیقی داشته باشد. او با نوشتن کتابی دربارهی رویا گویی به رویای خود نزدیکتر شد و از همه پرسید شما دوست دارید چه رویایی را انتخاب کنید؟
در سیستم سرمایهداری کره زرقوبرق شهر و رسانه نمیتواند برای همیشه واقعیت را پنهان کند. بخشهایی از جامعه وجود دارند که زیر بار اقتصاد له میشوند و امروزه رسانه مثل سریالها و کتابها بیشتر به این موضوع میپردازند. کتاب چیزهای آشنا از قشر فقیرنشین سئول میگوید. چیزی که برای برخی که فقط سریالهای پر زرقوبرق کرهای را دنبال میکنند شاید موضوعی جدید و غیرممکن باشد. در حومهی کلانشهر سئول محلهای وجود دارد به نام جزیرهی گل که ساکنین آن به جمعآوری زبالههای شهری مشغول هستند. اسم پارادوکسیکال این محله نشان از تظاهر کردن به چیزی است که وجود ندارد. باگای پسرک چهاردهسالهای است که همراه مادرش پا به این محله میگذارد و چیزهایی را میبیند و وارد ماجراهایی میشود که هرگز فکرش را نمیکرد.
هوانگ سوک یونگ از نویسندگان مشهور کره است که دغدغهاش همیشه پرداختن به بخشهای پنهان کره بوده است. او از چیزهای آشنایی صحبت میکند که گرد و غبار زندگی روزمره و نظام سرمایهداری آنها را از دید پنهان کرده است.
باغ قدیمی یکی دیگر از کتابهای معروف هوانگ سوک یانگ است. او در این کتاب به ماجراهای جنگ سرد و انقلاب سیاسی کره جنوبی در دههی ۱۹۸۰ میپردازد. هیون وو در قیام کوانگجو شرکت داشته و از مطالبهگران دموکراسی بوده است. او مردی است که به عقاید خود پایبند است و دوست دارد کشورش را در صلح و عدالت ببیند. او در گیرودار مبارزه با دختری به نام یون هی آشنا میشود. عشقی بین آنها شکل میگیرد که حتی تا پس از دستگیری هیون وو و بیست سال پس از آزادی او ادامه پیدا میکند؛ اما زندگی دیگر زمانی برای عشقشان ندارد. هیون وو پس از آزادی با جامعهای به ظاهر دموکراتیک روبهرو میشود که در عمق ماجرا در باتلاق فساد و نابرابری فرو رفته است.
هوانگ سوک یانگ با خلق شخصیت هیون وو شاید در تلاش بوده تا روح وفادار خود به کشور، باور و عشق را نمایان کند. روحی که همچنان پایبند است به چیزهایی که دیگر در دنیای مدرنیته و پر از فساد کره ارزشی ندارند.
زندگی درخشان من داستانی است دربارهی زندگی. زندگی زوجی که ماجراهای بسیاری را پشت سر میگذارند. زندگی والدینی که همهی زندگیشان به سرعت از جلوی چشمانشان میگذرد. این کتاب داستان یک زندگی با سرعت چند برابر حد معمول است. آئورام پسرکی است که با بیماری نادری دست و پنجه نرم میکند. سن برای او معنای متفاوتی از دیگر آدمهای روی کرهی زمین دارد. او در سن شانزده سالگی همچون پیرمردی هشتاد ساله است و معلوم نیست نهایت بتواند چند سال دیگر زندگی کند و این تنها مربوط به آئورام نیست. یک خانواده با تمام وجود احساساتی را تجربه میکنند که تصورش برای بقیه بسیار سخت است.
کیم آئه ران در اولین کتاب بلند خود رمانی پر از احساس را خلق کرده است. او چنان به عمق ماجرا و درون آدمها هجوم میبرد که هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد؛ انگار که او خود این زندگی را پشت سر گذاشته است.
چند سالی است که کتابهای مربوط به کرهی شمالی پرطرفدار شده است. بخشی از این استقبال کنجکاوی آدمها نسبت به کشوری است که هیچ اطلاعاتی از آن درز نمیکند. روح گریان من یکی از پرفروشترین کتابهای مربوط به این حوزه است. این کتاب داستانی است واقعی دربارهی یک جاسوس زن اهل کرهی شمالی. این زن از نوجوانی وارد آموزشهای سخت نظامی میشود و تعلیم میبیند تا در نقاط مختلف دنیا جاسوسی کند و عملیاتهای مخربی را به سرانجام برساند. او در راهی قدم میگذارد که هیچ برگشتی ندارد. پشیمانی و پشت کردن به تعلیمات مساوی است با اعدام و کار در اردوگاه اجباری و حتی قتل اعضای خانواده. خیانت در کرهی شمالی هیچ بخششی ندارد. کیم هیون هی نویسندهی کتاب درنهایت در ماموریت مربوط به انفجار هواپیما در کره جنوبی شکست میخورد و دستگیر میشود. او تصمیم میگیرد تا سرگذشتش را ثبت کند و از روزگار و جایی بگوید که وحشت در آن حرف اول را میزند.
بخشی از کتاب صوتی روح گریان من را بشنوید.
روح گریان من
نویسنده: کیم هیون هی
گوینده: شیما درخشش
انتشارات: آوانامه
مادرها فرشتههایی هستند که نبودشان زندگی را بههم میریزد. مادر شصت و نه سالهای در ایستگاه مترو جا میماند و گم میشود. فرزندان او وقتی همه جا را به دنبالش میگردند به یاد خاطرات خود با او میافتند. در این بین حقایق و اسراری از زندگی مادر برملا میشود که دید بچهها را تغییر میدهد. فداکاریهای یک مادر همیشه مثل یک راز باقی میماند. مادرها علاقهای به ابراز فداکاریهای خود ندارند و این نگفتنها باعث میشود تا بچهها فراموش کنند که مادرشان هم روزی مثل خودشان آدمی بوده با کلی آرزو، رویا و هدف. او هم زندگیای داشته بسیار ارزشمند و سختیهای را پشت سر گذاشته که از نگاهها پنهان مانده و حالا قرارگرفتن در جایگاه یک مادر زندگیاش را در مسیری قرار داده که تنها فرزندانش را ببیند و آرزویی جز خوشبختی آنها نداشته باشد.
احترام به بزرگترها و والدین از سنتهای دیرینهی کره است و مردم برای آن بسیار ارزش قائل هستند. کیونگ سوک شین در این کتاب با قلم پر از عاطفهی خود جایگاه ارزشمند مادر را یادآور میشود و میگوید پشت تمام فداکاریهای مادرانه انسانی قرار دارد همراه با تمام احساسات انسانی. این کتاب در فروش با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد و توانست جایزهی بهترین اثر آسیا به زبان انگلیسی را برای نویسنده به ارمغان آورد.
رمان ناپیدا نوشتهی سو آ به، یکی از نویسندگان پیشرو و نامتعارف کره جنوبی است که با زبانی شاعرانه و گاه سورئال، داستان زنی را روایت میکند که آرامآرام از دنیای واقعی فاصله میگیرد. این زن، که در دل خانوادهای فروپاشیده و جامعهای بیروح گرفتار شده، راهی جز پناهبردن به تخیل و بیاعتنایی به قواعد زندگی نمییابد. او ناتوان از برقراری ارتباط با جهان بیرون، «خودش» را نیز بهتدریج در مه گم میکند. ناپیدا روایت فروپاشی خاموش، اندوه بدون مرز و شور بینتیجه است؛ داستان کسانی که برای زندهماندن، تصمیم میگیرند از واقعیت عقب بکشند. اگر به رمانهای روانکاوانه و زنمحور علاقه دارید، این اثر، انتخابی جسورانه و فراموشنشدنی خواهد بود.
روح انسان پدیدهی پیچیدهای است. عوامل بسیاری میتوانند موجب آسیب به روح یا رشد و بهبود آن شوند. یئونگ های با همسرش به ظاهر یک زندگی معمولی دارد؛ اما در بطن روحش نشانههایی از جنون و آشفتگی کمکم آشکار میشود. او برای غلبه بر این موضوع به گیاهخواری رو میآورد تا بتواند روح سرکشش را کنترل کند.
هان کانگ نویسندهی مشهور کرهای و برندهی جایزه نوبل ادبیات است. او در کتاب گیاهخوار روح یئونگ های را نمادی از روح عصر حاضر کرهی جنوبی قرار داده است. روحی که به نظر پر زرقوبرق میآید اما اسیر وسواسهای فکری و تلاشهای مذبوحانهای است که راه به جایی نمیبرند. او روحی را تصویر کرده است که در اسارت تن گرد و غبار خستگی، فرسودگی و بیمعنایی بر آن نشسته است و به روحی تبدیل شده است که توانایی برقرار ارتباط حتی با نزدیکترین آشنایانش را هم ندارد. زمانی میرسد که عصیانهای متعدد و تلاش برای بهبود از یئونگ های آدم دیگری میسازد. قلم زیبا و پیچیدهی هان کانگ در این کتاب جایزهی ادبی بوکر بینالمللی را برایش به ارمغان آورد.
وداع نمیکنم اثر دیگری از نویسندهی مشهور، هان کانگ، است. او در این اثر معنا را در میان واقعیت و خیال و در میان خاطرهها و دوستیها میجوید. چند زن شخصیتهای اصلی کتاب هستند و داستان در سالهای معاصر کره میگذرد و نویسنده به رویدادهای تاریخی و تاریخچهی خشونت و مقاومت زنان کرهای اشاره میکند. داستان در میان واقعیت و خاطره میچرخد؛ گویی که شخصیت اصلی کتاب در لابهلای خاطراتش به دنبال چیزی است که گم کرده است. شاید معنایی را میجوید که نمیداند دقیقاً چیست. او با زیر و رو کردن خاطراتش به تجربههای فقدان، سوگ، غم و دوستیها برخورد میکند. زخمهایی برایش سر باز میکند که باید دوباره با آنها دست و پنجه نرم کند. او باید خاطرات خوب و بد را کنار هم بگذارد و معنا را دوباره از نو بسازد. هان کانگ در این کتاب با زبان شاعرانهی خود پلی میان واقعیت و خیال میسازد و خوانندگان را فرا میخواند تا آنها هم در این مسیر قدم گذارند بلکه راهی بیابند برای برقراری آشتی میان خود و جهان؛ چیزی که این روزها شاید حلقهی گمشدهی بسیاری از آدمها باشد.
در این بخش از یادداشت به دنیای عاشقانههای کرهای سفر میکنیم و به بهترین رمانهای این ژانر در کشور کره میپردازیم.
سونجا، دختر جوانی است که با رویاها و آرزوهایش زندگی میکند. اما از اینکه رویاها چقدر میتوانند به او صدمه بزنند، غافل است. بارداری زودهنگام سونجا و خیانتی که از سوی مرد موردعلاقهاش میبیند، زندگی او را حسابی تغییر میدهد؛ خداحافظی از وطن، مهاجرت از کره به ژاپن و زندگی به عنوان یک مهاجر زندگی جدید سونجا است. اما چه مشکلاتی ممکن است سر راه او وجود داشته باشد؟
مین لین جی در کتاب پاچینکو روایتگر یک داستان افسانهای و حماسی از زندگی نسلهایی از یک خانواده است که با رنج مهاجرت گره خورده است. او همچنین راوی تلاش اعضای این خانواده است؛ برای رسیدن به آنچه که لایقش هستند، ایستادگیشان در برابر قوانین کهنه و پوسیدهی مردسالار و زندگی که در نهایت برای خودشان میسازند.
زمستان ریتم زندگی آدمها را در همهجای دنیا کند میکند. اما شاید زمستان در سوکچو متفاوت باشد. حداقل این انتظاری است که کرند، مرد فرانسوی که برای گذراندن روزهای زمستان به سوکچو مسافرت کرده است، دارد. او سوکچو را انتخاب کرده چراکه شهری مرزی میان کره شمالی و جنوبی است. زمستانهای خاصی دارد و البته به این دلیل که کرند، در این زمستان، به دنبال منبعی برای الهام میگردد. او باید بتواند مجموعه کتابهایی را که در حال نوشتنشان است، به انتها برساند و برای این کار نیاز به الهام دارد. آیا او میتواند آنچه را که در جستوجوی آن است، در یک مهمانخانهی قدیمی در شهر سوکچو پیدا کند؟
الیزا شوادوزپن، نویسندهی فرانسوی کرهای است که حالا در سوئیس زندگی میکند. او که کار خودش را با نوشتن داستان کوتاه در سال ۲۰۱۲ آغاز کرد، امروز به عنوان یکی از نویسندگان برتر سوئیس شناخته میشود. گواه این ادعا، جوایز و افتخاراتی است که نوشتن این کتاب برایش به ارمغان آورده است.
بخشی از کتاب صوتی زمستان در سوکچو را بشنوید.
زمستان در سوکچو
نویسنده: الیزا سوآ دوسپن
گوینده: سهیلا گلستانی
انتشارات: رادیو گوشه
سال ۱۹۴۴ است. جنگ بیداد میکند و درون زندان نیز خبری از آرامش نیست. یکی از مأموران به طرز وحشیانه به قتل رسیده است. مردی به نام واتانابه مامور شده است تا از چند و چون ماجرا سر در بیاورد. او علاقهی شدیدی به خواندن دارد و شاید همین علاقه است که باعث میشود تا در درستی روایتها و اعترافاتی که میشنود، تردید کند. یکی از زندانیها به قتل اعتراف کرده. اما واتانابه با ادامه دادن تحقیقات و پرسیدن سوالهای بیشمار و یافتن برای سرنخهایی که به نظر بی اهمیت میرسند، میفهمد که در دل زندان چه ماجراهای وحشتناکی در حال رخدادن است…
جونگ میونگ لی، نویسندهی اهل کره در نوشتن کتاب نسیمی که بر ستارهای وزید تباهی و سیاهی روزهای زندگی در جنگ و نابودی انسانیت را به تصویر کشیده است. این کتاب داستانی زیبا، شاعرانه، عاشقانه و تاریخی است که عشق و جنگ را در کنار یکدیگر نشان میدهد و در سال ۲۰۱۵ نامزد دریافت جایزهی مستقل ادبیات داستانی خارجی اعلام شد.
نفرین خدای دریا سالها است که بر سر مردم سرزمین مادری محل زندگی مینا، سنگینی میکند. طوفانهای پیدرپی، آرامش و آسودگی را از مردم گرفته است و قربانیدادنهای سالانهی مردم هم دل خدای دریا را به رحم نیاورده است. مردم هرسال دختری زیبا را قربانی میکنند به این امید که او بتواند عروس خدای دریا شود و طوفان دست از سر مردم بردارد. این بار قرعه به نام شین چئونگ افتاده است. دختری زیبا که با جون، برادر مینا قرار ازدواج گذاشته است. جون با آگاهی از عواقب تصمیمش برای نجات شین چئونگ اقدام میکند و مینا که نمیتواند برادرش را از دست بدهد، وارد دریا میشود. شاید او بتواند خدای دریا را بیدار کرده و نفرینش را باطل کند.
داستانهای افسانهای و فانتزی محدودیتی ندارند و مرزی وجود ندارد تا تجربیات خوانندگان را محدود کند. شاید به همین دلیل، کتاب اکسی اوه، دختری که به اعماق دریا افتاد، با چنین استقبالی روبهرو شد و میان مردم از زبانها و فرهنگهای مختلف جا باز کرد.
اگر به داستان این کتاب علاقه دارید، میتوانید یادداشت کتابهایی شبیه کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد را نیز در وبلاگ طاقچه مطالعه کنید.
آیامی یک شب و روز را در خیابانهای سئول سرگردان است. او به همراه رئیس قبلیاش در خیابانها میچرخد؛ چراکه باید یئومی، دوست سالخوردهشان را پیدا کنند. اما ماجراها برای آیامی طوری پیش میرود که گویی او در خواب و بیداری خیابانها را گز میکند. نظم ناگهان به آشوب تبدیل میشود و اتفاقاتی که پیش چشم آیامی رخ میدهند، بدون اینکه به سرانجام خاصی برسند، به پایان میرسند.
آیامی و همراهش در طول مسیر، هربار که از خیابانی عبور میکنند، موضوعی جدید برای گفتوگو پیدا میکنند. از عشق و غذا گرفته تا همسایهی شمالیشان که مرزهایش را بسته و مردمش را درون کشور حبس کرده است. اما به نظر میرسد بائه سوآه، نویسندهی کتاب شب و روزی ناگفته در تمام داستان در تلاش برای پیدا کردن پاسخ یک سوال است: آیا در آن واحد، میتوان بیش از یک نسخه از انسان در جایجای جهان پیدا کرد یا نه!
زندگی برای یومی چانگ تابهحال آنطور که میخواسته پیش نرفته است. او در مدرسه همان دختر مهاجری است که همیشه بوی غذا میدهد. هرچند یومی چانگ در رویاهای خودش، کمدین معروفی است که با شبکهی نتفلیکس همکاری میکند. حالا که باید در یک فرصت دوهفتهای خودش را برای آزمون ورودی یک مدرسه رایگان آماده کند، ناگهان فرصت شرکتکردن در کلاس قهرمان محبوبش را پیدا میکند!
حالا یومی چانگ باید برای آزمون مدرسه آماده شود، خودش را به عنوان کمدین به قهرمانش ثابت کند ولی مسئله اینجاست که همهی اینها وقتی اتفاق میافتد که او بتواند بر خجالتش غلبه کند!
جویس یک مشکل بزرگ دارد! همه همیشه او را با خواهرش هلن مقایسه میکنند و قسمت آزاردهنده اینجاست که همه از اینکه میفهمند جویس خواهر هلن زیبا است، تعجب میکنند. جویس قبلاً اهمیت چندانی به این مقایسهها نمیداد اما حالا که پای جان فورد کانگ، یعنی زیباترین پسر مدرسه هم به این موضوع باز شده است، دیگر نمیتواند بیتفاوت بماند! حالا مدام با خودش فکر میکند تا کی باید در سایهی زیبایی هلن گمنام و ناشناخته باقی بماند؟ آیا اصلاً روزی میرسد که مردم متوجه جویس شوند؟ در همین گیرودار سروکلهی عمهی جویس پیدا میشود! او پیشنهادی میدهد که میتواند تمام مشکلات جویس را حل کند؛ یک عمل زیبایی برای تغییر دادن حالت چشمها! حالا انتخاب با جویس است. آیا او میخواهد این عمل را انجام دهد و به خواهر زیبایش، هلن شبیه شود یا تصمیم گرفته است خودش باقی بماند؟
آن نا در کتاب چشم بادامی، بهخوبی دغدغههای یک نوجوان امروزی را مطرح میکند. وقتی فشارهای جامعه برای تعیین یک استاندارد زیبایی به اوج میرسد، چطور میتوان از آدمها انتظار داشت تا زیر بار این فشارها له نشوند؟ شاید جویس چشم بادامی بتواند به این سوال جواب بدهد!
عشق عمر مشخصی دارد و همیشه باید برایش پایانی متصور شد؟ عشق جاودان و همیشگی فقط در افسانهها وجود دارد؟ گویی کسی جواب این سؤالها را نمیداند؛ همانطور که کسی نمیداند چطور شعلههای آتشین ابتدایی ظهور عشق بعد از مدتی به سرمایی کشنده تبدیل میشود. گل اسکلتی داستانی دربارهی یک رابطه است. رابطهای که بعد از پنج سال گویی به پایان رسیده است. مرد عادت دارد حرفهایش را پیچیده بگوید و بدتر از آن توانایی درست ابراز احساساتش را هم ندارد. معشوقهای که در همسایگی مرد زندگی میکند و همین امر جدایی را برای دو طرف سخت کرده است. هر دو خستهتر از آن هستند که بتوانند برای عشق رو به مرگشان تلاشی کنند.
کیم جونگ هیون نویسندهی این کتاب از خوانندگان معروف کره و عضو گروه شاینی است. نویسندگی همیشه از آرزوهایش بوده است و بالاخره در این کتاب توانست احساسات و عقایدش دربارهی عشق و فلسفهی زندگی را ثبت کند.
گاهی زندگی نقشههایی دارد که آدمی را متعجب و شگفتزده میکند. اتفاقات میتوانند چون معجزهای بر زندگی فرود بیایند و چنان داستانی رقم بزنند که همه چیز را تغییر دهد. یوجونگ در ظاهر گویی چیزی در زندگی کم ندارد هم زیباست، هم ثروتمند و هم باهوش؛ اما در باطن چیزی او را به زندگی متصل نمیکند و تمام تلاش او در راستای از بین بردن خودش است. پس از سومین اقدام به خودکشی عمهی راهبهاش همانند یک معجزهگر به سراغش میآید و او را به زندان میبرد تا یون سوی در انتظار اعدام را ببیند. ملاقاتهای این دو ادامه پیدا میکند و روز به روز نزدیکی بیشتری بینشان اتفاق میافتد؛ اما از سمتی هر دو میدانند که این اوقات خوش ماندگار نیست.
گونگ جی یونگ در این کتاب داستانی از تغییر و امید به زندگی را روایت میکند. دیدار یک زندانی با حکم اعدام با شخصی که دوست دارد بمیرد داستانی نو و متفاوت را خلق کرده است. چیزی به نام امید در ارتباط بین دو انسان از طریق گفتوگو جرقه میزند و شاید این تمام معنای زندگی باشد.
پینوشت: بخشی از یادداشتی که مطالعه کردید، به قلم صدف کاظمی، نویسندهی بلاگ طاقچه بود.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه