بهترین کتاب های فانتزی عاشقانه برای نوجوانان

تنها یک اشتباه کافی بود تا فیرا آرچرون، دختری انسانی از خانواده‌ای فقیر، ناچار شود قدم به قلمرو فی‌ها بگذارد. جایی که او باید با عواقب کُشتن یک موجود جادویی مواجه شود، اما جادو تنها ریسمانی نیست که او را در «اسپرینگ‌کورت» نگه می‌دارد. نفرت به عشق بدل می‌شود و دشمنی به دوستی و به مرور فیرا خودش را در آغوش تاملین، پادشاه اسپرینگ کورت، می‌یابد، اما طولی نمی‌کشد که فیرا با نیمه‌ی تاریک قلمرو فی‌ها آشنا ‌شود و در‌یابد که عشق به‌تنهایی برای نجات او کافی نیست.

در این مجموعه عشق مثل یک پیمان خونی پُرقدرت و پیچیده است و با رشد و تحولات روحی شخصیت‌ها گره خورده است. عشق نه‌تنها از روایت اصلی جدا نیست، بلکه در سطر به سطر داستان تنیده شده و دوستی و فداکاری حتی در میانه‌ی جنگ و آشوب آشکارند.

ناتوان یک دنیای خیالی را روایت می‌کند که در آن جادو برابر است با توانایی. در پادشاهی ایلیاد افراد دو دسته‌اند: نخبه و عادی. نخبگان با بهره‌مندی از جادو می‌توانند کارهای خارق‌العاده انجام دهند. آن‌ها افراد عادی را ناتوان دانسته و آن‌ها را تهدیدی برای بقای خود به شمار می‌آورند. پیدین گری، دختری از طبقه‌ی عادی است و همین موضوع زندگی او را مورد تهدید قرار می‌دهد، اما او برخلاف ذات عادی‌اش، وانمود می‌کند که پیشگو است و توانایی جادویی دارد. به علاوه اینکه او مهارت بی‌نظیری در دزدی دارد.

پیدین برای اثبات توانایی‌هایش باید در چالش‌ها و آزمون‌های مرگباری شرکت کند. جایی که او با شاهزاده کای روبه‌رو می‌شود؛ کسی که مأموریت دارد خلافکاران و افراد عادی را از میان بردارد. نفرت متقابل این دو به مرور به عشق تبدیل می‌شود و دیگر نه در مقابل یک‌دیگر، بلکه در کنار هم با ظلم و بی‌عدالتی می‌جنگند.

ارین دختری است که پس از گذراندن یک سال دشوار و مملو از آزار و اذیت در مدرسه، همراه با خانواده‌اش به خانه‌ی جدیدی نقل مکان می‌کند. ارین به امید یک آغاز نو زندگی را در خانه جدیدشان از سر می‌گیرد، اما متوجه می‌شود که در اتاقش تنها نیست. روح پسری به نام جو همراه او در اتاق زندگی می‌کند. به مرور میان او و جو ارتباط عمیقی شکل می‌گیرد، اما حضور برادر جو، الی، در مدرسه و آشنایی ارین با او ماجرا را پیچیده می‌کند. ارین باید انتخاب کند. آیا می‌توان به یک روح وفادار بود؟

همیشه با من بمان (به انگلیسی Haunt Me) نوشته‌ی لیز کسلر کتابی فانتزی عاشقانه برای نوجوانان است که داستانی درباره‌ی عشق میان یک دختر زنده و یک روح را روایت می‌کند؛ داستانی که مرز بین زندگی و مرگ را درمی‌نوردد. علاوه بر احساس و تخیل، این کتاب به موضوعاتی چون آزار و اذیت، افسردگی، خودآزاری و خودکشی می‌پردازد که می‌تواند برای نوجوانان جنبه‌ی آموزنده‌ داشته باشد.

اوانجلین برای متوقف‌کردن ازدواج مردی که دوستش دارد، به معامله‌ای با جکس، شاهزاده‌ی دل‌ها، تن می‌دهد. جکس در مقابلْ خواستار سه بوسه می‌شود که در زمان و مکانی که او تعیین می‌کند، از اوانجلین دریافت کند، اما پس از دریافت بوسه‌ی نخست، اوانجلین متوجه می‌شود این پیمان خطرناک‌تر از چیزی است که انتظارش را داشته است. این پیمان میان او و جکس آغاز رابطه‌ی پیچیده‌ای است که میان این دو شکل می‌گیرد.

اوانجلین و جکس هردو شخصیتی پیچیده با تضادهای درونی‌اند که این موضوع رابطه‌ی میانشان را عمیق‌تر می‌کند. ترکیب هوشمندانه‌ی فانتزی و عاشقانه و روایت پُرتعلیق و جذاب باعث می‌شود روزگار دلشکسته داستانی متفاوت در این ژانر به شمار برود.

فیبل دختر هفده ساله‌ی تاجری پُرنفوذ و قدرتمند در سرزمین ناروز (Narrows) است که پدرش او را به بهانه‌ی محافظت در جزیره‌ای دورافتاده حبس می‌کند. او برای بقا، به دریاچگان تبدیل می‌شود. دریاچگان کسانی‌اند که با غواصی در اعماق دریا، سنگ‌هایی قیمتی به نام «پایر» را استخراج می‌کنند. پس از چهار سال، فیبل تصمیم می‌گیرد از جزیره فرار کند و به دنبال پدرش برود تا جایگاه خود را در دنیای تجارت پیدا کند. در این مسیر، با وست، ناخدای کشتی «کایوس»، آشنا می‌شود. او و وست ماجراجویی پیچیده و خطرناکی را آغاز می‌کنند و در این مسیر همکاری این دو تبدیل به ارتباطی عمیق و عاطفی می‌شود.

فیبل (به انگلیسی Fable) مجموعه‌ای است دو جلدی نوشته‌ی آدرین یانگ که داستانی فانتزی عاشقانه را روایت می‌کند. در جلد دوم این مجموعه به عنوان هم‌نام (Namesake) فیبل از دختری بازمانده به زنی قدرتمند و مستقل تبدیل می‌شود و ارتباط او و وست به پختگی می‌رسد.

کتاب جناح چهارم دروازه‌ای است به مجموعه‌ای اسرارآمیز با چاشنی عاشقانه‌ای پُرتنش. ناوار سرزمینی است که توسط اژدهایان محافظت و توسط یک دولت نظامی اداره می‌شود. کالج جنگی باسگیاث جایی است که جوانان این سرزمین آموزش می‌بینند تا وارد چهار هنگ درمانگران، پیاده‌نظام، کاتبان و اژدهاسواران شوند. وایولت سورنگیل قرار بود درست مثل خواهر و پدرش وارد هنگ کاتبان شود، اما مادر سخت‌گیرش، ژنرال سورنگیل، او را وادار می‌کند تا برخلاف میلش وارد هنگ اژدهاسواران شود؛ جایی که وایولت ناچار می‌شود آزمون‌هایی مرگ‌بار را از سر بگذراند تا با اژدهایی پیوند ببندد. وایولت در هنگ اژدهاسواران با زیدن آشنا می‌شود. اعتماد به زیدن برای وایولت کار سختی است و ترجیح می‌دهد از او فاصله بگیرد، اما هیچ چیز آن‌طور که فکرش را می‌کند پیش نمی‌رود و این بی‌اعتمادی و رقابت به مرور به عشق تبدیل می‌شود.

این‌بار داستان از چشم یک ضدقهرمان روایت می‌شود. سال‌ها پیش سرزمین کنترا دچار بیماری مرگ‌باری به نام «تب خون» شد. این بیماری بر تن آن‌هایی که جان سالم به در بردند یک نشانه به جا گذاشت؛ زخم‌های رنگ‌پریده، موی نقره‌ای و چشم‌های عجیب. اما جامعه‌ به جای ستایش این بازماندگان، از تفاوت‌ها ترسید و این تفاوت آغاز ستم و بی‌عدالتی گسترده‌ای شد که بازماندگان را از حقوق شهروندی‌شان محروم کرد.

اما نشانه‌های جسمی عجیب تنها تأثیر تب خون نبودند. برخی از بازماندگان به قدرت‌هایی ماورائی دست یافتند؛ کسانی که مردم به آن‌ها برگزیدگان می‌گفتند و حکومت کنترا برای از میان بردنشان تمام تلاشش را به کار بسته بود. برگزیدگان باهم متحد شدند تا با حکومت کنترا مقابله کنند.

بلا دختری است ۱۷ساله که به شهر فورکس (Forks) ایالت واشنگتن نقل مکان می‌کند تا با پدرش زندگی کند. این آغاز نو با آشنایی با پسری به نام ادوارد کالن هم‌زمان می‌شود. پسری مرموز و عجیب‌وغریب که توجه بلا را به خود جلب می‌کند. طولی نمی‌کشد که بلا متوجه‌ی رازی می‌شود که پشت چهره‌ی رنگ‌پریده‌ی ادوارد پنهان شده؛ او یک خون آشام است. اما ذات غیرانسانی‌ او مانع عشقی نمی‌شود که در قلب بلا جوانه می‌زند. این عشق ممنوعه میان انسان و خون آشام زنگ تهدید را برای هم‌نوعان ادوارد به صدا درمی‌آورد و او و بلا باید برای محافظت از خودشان با تهدیدها روبه‌رو شوند.

گرگ و میش (به انگلیسی Twilight) نوشته‌ی استفنی مِیِر مجموعه‌ای است فانتزی عاشقانه که در آن عشق، فداکاری و خطر با هم تنیده شده‌اند. این مجموعه در چهار جلد اصلی و سه جلد فرعی نگارش یافته است. کتاب‌های اصلی این مجموعه را می‌توان به ترتیب زیر مطالعه کرد:

در پادشاهی بلفین جادو راه نجات است. مهی سمی و مرگبار ساکنان این سرزمین را تهدید می‌کند و آن‌ها برای بقا ناچارند به جادو پناه ببرند. این جادو از طریق کارت‌هایی باستانی به نام کارت‌های پراویدنس به دست می‌آید که هر یک قدرت منحصربه‌فردی دارند. اما استفاده از این کارت‌ها بهایی دارد؛ هربار که کسی از این کارت‌ها استفاده می‌کند، بخشی از روحش را به شاه شیاد، موجودی اساطیری و ترسناک می‌فروشد.

السبث اسپیندل، از کودکی در دام یکی از این کارت‌ها اسیر شده است. او باید با این نفرین درونی مقابله کند و هم‌زمان از چنگال شاه شیاد بگریزد تا بتواند سرزمینش را نجات دهد. السبث در مسیر این مبارزه با پسری هم‌قدم می‌شود و به مرور میان آن‌ها ارتباطی عمیق و عاطفی شکل می‌گیرد. السبث این‌بار با رضایت و اشتیاق بخشی از روحش را به دیگری واگذار می‌کند و اجازه می‌دهد عشق به نیرویی برای رشد و شجاعت در او تبدیل شود.

جادویی ممنوعه آشکار می‌شود و نفرینی تاریک آن را در دم خفه می‌کند. شیوری آنما جادویی را در دل خود پنهان کرده است، اما در طول مراسم نامزدی کنترلش را از دست می‌دهد و همین امر توجه نامادری‌اش، رایکاما را جلب می‌کند. رایکاما شیوری را نفرین کرده و او را به دختری بی‌صدا و شش برادرش را به درنایانی افسون‌شده تبدیل می‌کند.

شیوری در مسیر طولانی و پُرخطر یافتن برادرانش، با مردی مرموز و قدرتمند روبه‌رو می‌شود. ارتباط آن‌ها از همکاری به عشقی تبدیل می‌شود که با چالش‌های جادویی و نفرین‌ها درهم تنیده است. شش درنای سرخ نه‌ فقط روایتی جادویی، بلکه داستانی است درباره‌ی مسئولیت، شجاعت و بلوغ که با عشق ترکیب شده‌اند.

برایم بسوز جهانی را در آینده‌ی نزدیک روایت می‌کند که در آن هر خاندان یک جادوی منحصربه‌فرد دارد؛ از کنترل آتش و فلز گرفته تا تشخیص حقیقت در کلام دیگران. نوادا بیلور کارآگاهی است مستقل که در شهر هوستون زندگی می‌کند. او می‌تواند فرق حقیقت و دروغ را در صحبت‌های دیگران تشخیص دهد و همین امر او را به کارآگاهی برجسته تبدیل می‌کند. اما نوادا این جادو را به خوبی از چشم خاندان‌های دیگر پنهان کرده است.

نوادا مأموریت پیدا می‌کند که آدام پیرس، مجرمی خطرناک را بیابد و زنده بازگردانَد؛ مجرمی که باعث انفجارهایی مرگبار شده است و درافتادن با او به‌معنای آغاز دشمنی با نیمی از جادوگران است. نوادا در این ماجراجویی خطرناک ناچار می‌شود با مد روگان همکاری کند. او کسی است که دلایل خودش را برای یافتن آدام دارد. آشنایی این دو با یک‌دیگر آتشی را میانشان برمی‌افروزد که از شعله‌ی تهدیدها و چالش‌های مرگبار پیش رویشان تندتر است.

در آزنور رویا فقط تصویری خیالی نیست. در این سرزمین مرز بین رویا و واقعیت چنان باریک است که رویا می‌تواند از دروازه‌ی خیال بگذرد و شکلی حقیقی به خود بگیرد. اما علاوه بر رویا، کابوس‌ها نیز می‌توانند از این دروازه عبور کنند. ماه که کامل می‌شود کابوس‌ها برمی‌خیزند و ویرانی به بار می‌آورند.

نگهبانانی آموزش‌دیده هر ماه آماده‌اند تا این کابوس‌های ویرانگر را مهار کنند. کلمنتین و پدرش جزو این نگهبانان هستند، اما این جایگاه در یک لحظه پوچ می‌شود و رسمی قدیمی زندگی کلمنتین را زیر و رو می‌کند.

کلمنتین شمشیر انتقام را به دست می‌گیرد و نقشه‌ای می‌کشد تا این سرزمین جادویی را از درون نابود کند، اما در میانه‌ی مسیر با پیرس، یک جادوگر، روبه‌رو می‌شود؛ کسی که باورهایش را متزلزل و قلبش را دگرگون می‌کند. کلمنتین درمی‌یابد که جادوها از آن‌چه گمان می‌کرد، پیچیده‌ترند و حریف او جادوگران نیستند، بلکه نیرویی است بسیار عظیم‌تر و پیشرفته‌تر.

زنده‌ماندن اولین درسی است که در اسکولومنس (Scholomance) فرا می‌گیرید. در این مدرسه‌ی جادویی دانش‌آموزان جادوگر علاوه بر یادگرفتن فنون جادویی، برای بقا آموزش می‌بینند. برای فارغ‌التحصیل‌شدن از این مدرسه باید از تهدیدهای موجودات مرگبار و هیولاهای اسرارآمیز جان سالم به در برد.

گالادریل دختری نوجوان با استعدادهایی تاریک و قدرتمند است که توجه موجودات خطرناک را به خود جلب می‌کند. گالادریل دلش نمی‌خواهد عضو دسته یا گروه خاصی شود، بلکه ترجیح می‌دهد به‌تنهایی از پس این موجودات و هیولاهای تاریک بربیاید. با این‌حال، پسری به اسم اوریون لیک مدام او را از مخصمه‌های مختلف نجات می‌دهد. گالادریل ابتدا از این مداخله‌های ناگهانی ناراضی است، اما به مرور درمی‌یابد که مسیر پیش رویش خطرناک‌تر از آن است که بتواند آن را تنهایی طی کند.