نویسنده: برتراند راسل
مترجم: منوچهر بزرگمهر
انتشارات: انتشارات جامی
برتراند راسل، فیلسوف و نویسندهی برجستهی قرن بیستم، آثار فراوانی در زمینههای فلسفه، ریاضیات، سیاست و اخلاق به جا گذاشته است. کتابهای او نهتنها به عمق مسائل فلسفی میپردازند بلکه نگاهی تازه به مفاهیم پیچیدهی انسانشناسی و علم دارند. در این یادداشت از وبلاگ طاقچه، بهترین کتابهای راسل را معرفی کرده و ترتیب مطالعهی آنها را بهگونهای پیشنهاد میدهیم که بتوانید به بهترین شکل ممکن از اندیشههای او بهرهمند شوید.
برتراند آرتور ویلیام راسل ۱۸ مه ۱۸۷۲ در روستای ترلک از توابع شهرستان مونموثشر در ولز به دنیا آمد. پدرش ویکونت امبرلی پسر ارشد لرد جان راسل سیاستمدار معروف بود که دو بار به عنوان نخستوزیر در زمان ملکه ویکتوریا خدمت کرد. مادرش هم دختر لرد استانلی آلدرلی بود. پدر تعمیدی راسل، جان استوارت میل، فیلسوف مشهور بود. راسل در کالج ریاضی خواند و بعد از آن به تحصیل فلسفه مشغول شد. اولین نوشتهاش رسالهای با موضوع «دمکراسی اجتماعی آلمان» (۱۸۹۶) بود. او تا ۱۹۱۶ در کمبریج فلسفه تدریس کرد و در این مدت مشغول تحقیق در مسائل ریاضی و منطقی بود. در همین دوران با هگلیان دانشگاه به مخالفت برخاست و عقایدشان را رد کرد. جرج ادوارد مور از همراهان او در این راه بود و با هم «مکتب تحلیل منطقی» را بنیان گذاشتند. مشهورترین شاگرد او در کمبریج لودویک ویتگنشتاین بود.
در اواسط جنگ جهانی اول مدتی یک «آژیتاتور» سیاسی تماموقت بود و برای صلح و مخالفت با سربازی اجباری مبارزه میکرد که باعث شد به اتهام خرابکاری شش ماه به زندان بیفتد و از تدریس در کالج ترینیتی اخراج شود. بعد از جنگ مدتی به روسیه و چین رفت. جنگ تأثیر زیادی بر دیدگاههای سیاسی او گذاشت و باعث شد که لیبرالیسم موروثی خود را کنار بگذارد و مشی سوسیالیسم برگزیند. او ابتدا با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه همدلی میکرد؛ اما بازدید از اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۲۰ باعث واکنش او به کمونیسم شوروی شد که در کتاب «بلشویسم از تئوری تا عمل» (۱۹۲۰) بازتاب دارد. در ۱۹۲۶ به آمریکا رفت. به همراهی همسر دومش مدرسهای تأسیس کرد تا عقاید خود دربارهی تربیت جوانان را به اجرا گذارد. چند بار برای رفتن به مجلس عوام تلاش کرد که ناموفق بود. در طی جنگ جهانی دوم از فعالیتهای تبلیغی علیه جنگ دست کشید؛ اما مخالفت اصولی با نازیسم را در پیش گرفت. به دلیل عقاید ضد دین و اخلاق از تدریس در چند کالج در ایالتهای آمریکا اخراج شد. در نهایت به انگلستان بازگشت و تا پایان عمر مقام استادی کمبریج را داشت. در ۱۹۴۹ نشان لیاقت انجمن علمی سلطنتی و آکادمی بریتانیا و در ۱۹۵۱ جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. از آن زمان در تمامی نهضتهای اجتماعی و سیاسی سرک کشید و به عنوان صلحطلب فعال بود. در مجادلات عمومی بیشماری درگیر شد و تقریباً به همان اندازه در سراسر جهان هم تجلیل شد و هم اهانت دید (او به دلایلی چند بدنام هم بود). در طول دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، در نتیجهی تداوم اعتراضهای ضد جنگ و ضد هستهای خود، الهامبخش تعداد زیادی از جوانان آرمانگرا شد و به دلیل این فعالیتها باز هم حکم زندان گرفت. او تا زمان مرگ چهرهی عمومی برجستهای بود. برتراند راسل ۲ فوریه ۱۹۷۰ درگذشت.
راسل یکی از فیلسوفان بریتانیایی مهم در قرن بیستم و یکی از بنیانگذاران اصلی فلسفهی تحلیلی بود؛ با این حال، برای عموم مردم، بیشتر به عنوان مبارزی برای صلح و نویسندهای محبوب در موضوعات اجتماعی، سیاسی و اخلاقی شناخته میشد. چنانکه خودش گفته است: «سه شور، ساده اما بسیار قوی، بر زندگی من حاکم شده است: اشتیاق برای عشق، جستوجوی دانش و ترحم تحملناپذیر برای رنجهای بشر.» تأثیرگذارترین فعالیتهای علمی و فلسفی او دفاع از منطقگرایی (این نظر که حقایق ریاضی با منطق قابل فهم هستند)، پالایش محاسبات محمولی گوتلوب فرگه و پایهگذاری فلسفهی تحلیلی مدرن است. پارادوکس معروف او مطالعهی منطق را در طول قرن بیستم تقویت کرد. اساس کار او در فلسفه این ایده بود که باورها باید مبتنی بر شواهد و رویههای منطقی باشند و همان روشی را که از منطق برای روشنکردن مسائل در مبانی ریاضیات استفاده میکرد، برای روشنکردن مسائل فلسفه نیز به کار برد. چنانکه میدانیم در دوران تحصیل به ایدئالیسم گرایش داشت. کنارگذاشتن آن تحت تأثیر گروهی از ریاضیدانان آلمانی بود که هدفشان ارائهی ریاضیات با مجموعهای از مبانی منطقی دقیق بود. برای راسل، موفقیت آنها در این تلاش از نظر فلسفی و همچنین ریاضی اهمیت زیادی داشت. او آن را «بزرگترین پیروزی که عصر ما باید به آن ببالد» توصیف کرد. پس از آشنایی با این مجموعه آثار، تمام آثار ایدئالیسم قبلی خود را رها کرد و این دیدگاه را پذیرفت که تا پایان عمرش آن را حفظ کرد و آن اینکه، تجزیهوتحلیل بهجای سنتز مطمئنترین روش فلسفه است و بنابراین تمام ساختار کلان نظام فیلسوفان قبلی اشتباه تصور شده است. موضوعی که در کتاب ترجمهنشدهی «اصول ریاضیات» توضیح داده است.
راسل در اذهان عمومی، به همان اندازه به خاطر الحاد انجیلیاش معروف بود. او در طول زندگی حرفهای طولانی، در طیف گستردهای از موضوعات، ازجمله اخلاق، سیاست، نظریهی آموزش و مطالعات دینی وارد شد. از هواداران آزادی فکری، اجتماعی و جنسی بود. در کتاب «زناشویی و اخلاق» اعتقاد خود را دربارهی آزادی جنسی، ازدواج و طلاق (او آنچه را که موعظه میکرد عمل میکرد!) و پیشگیری از بارداری توضیح داده است.
اعتبار راسل به عنوان فیلسوف به دلیل کتابهایی است که در نیمهی نخست عمرش در مبانی ریاضیات و منطق و رابطهی این دو با یکدیگر و نیز ابداع شیوههای تحلیلی تازه برای حل یا ابطال مباحث متافیزیکی نوشت. در عین حال، او فعال سیاسی و منتقد اجتماعی نیز بود و بخشی از کتابهایش مربوط به این فعالیتها و دغدغهها و جزو کتابهای فرعی او هستند. اینجا ترتیبی برای خواندن کتابها میآید که در وهلهی اول او را به عنوان فیلسوف میشناساند و در ادامه، کتابهای دیگر او معرفی میشوند. دلایل بیشتر این چینش طی معرفی کتابها توضیح داده خواهد شد.
برتراند راسل با نگارش آثار فلسفی و علمی خود تاثیر عمیقی بر تفکر معاصر گذاشت. در این قسمت از یادداشت به معرفی بهترین کتابهای او میپردازیم که هرکدام نمایانگر ابعاد مختلف اندیشههای او در زمینههای فلسفه، منطق و اخلاق هستند.
راسل اعتقاد داشت که همهی مکاتب فلسفی در فهم مسائل و روش به راه خطا رفتهاند؛ زیرا بسیاری از این مسائل با ابزارهای معرفتی در اختیار، لاینحل هستند. درحالیکه بعضی مسائل را که قدما از آنها غافل شدهاند و اهمیت آنها بههیچروی کمتر نیست با روش دقیقتر و کافیتر به همان دقت و قطعیتی که پیشرفتهترین علوم بدان نائل آمدهاند میتوان حل کرد. یکی از این روشها، تحلیل منطقی است که او هواخواه آن بود؛ بنابراین در پی پایان دادن به چیزی بود که «این وضعیت نامطلوب» میخواند. او در کتاب «علم ما به خارج» (۱۹۱۴) که مجموعهای از خطابههاست، سعی کرده است چند مسئلهی خاص را به عنوان مثال مطرح کند و نشان دهد که فیلسوفان در دعاوی خود کجا راه مبالغه رفتهاند و چرا بیش از این توفیق نیافتهاند. خواندن این کتاب برای فهم بهتر بخشی از آرای فلسفی راسل یعنی روش منطقیتحلیلی او سودمند است.
راسل در کتاب «مسائل فلسفه» (۱۹۱۲) که یکی از خواندهشدهترین کتابهای اوست، به آن قسمت از مسائل فلسفه پرداخته است که به اعتقادش دربارهی آنها میتوان اظهار نظر «مثبت» کرد. او فلسفه را مجموعهای از تلاشهای شکستخوردهی تکراری برای پاسخ به این پرسشها میداند: آیا میتوانیم ثابت کنیم که جهان بیرونی وجود دارد؟ آیا میتوانیم علت و معلول را اثبات کنیم؟ آیا میتوانیم تعمیمهای خود را تأیید کنیم؟ او مدعی است که فلسفه نمیتواند به هیچ یک از این پرسشها پاسخ دهد و ارزش فلسفه در جای دیگری است. به همین دلیل، بهجای متافیزیک بر دانش تمرکز کرده است. او نظریههای مهم افلاطون، ارسطو، رنه دکارت، دیوید هیوم، جان لاک، امانوئل کانت، گئورگ ویلهلم فردریش هگل و دیگران را معرفی کرده تا شالودهای برای محققان فلسفه و خوانندگان عام به وجود آورد.
برتراند راسل کتاب «تحلیل ذهن» (۱۹۲۱) را در یکی از پرتلاطمترین دورههای زندگیاش یعنی در ۱۹۱۸ که به دلیل مخالفت با جنگ جهانی اول در زندان لندن بود آغاز و در پکن تکمیل کرد. این، کتابی مهم برای درک فلسفهی راسل است. استدلالهای او در جهت برداشتی تازه از ذهن هستند که تحت تأثیر نظریهی نوظهور رفتارگرایی، نظریهی علّی جدیدی در مورد معنا ایجاد کرد. «تحلیل ذهن» همچنین پایهای برای بسیاری از نوشتههای فلسفی بعدی او به وجود آورد و در آن به مسائلی اساسی از ذهن همچون میل و احساس؛ رابطهی بین قوانین روانی و فیزیکی، احساسات و تصاویر ذهنی، حافظه؛ باور، احساسات و اراده پرداخت. او تلاش کرد این کار را به کمک تلفیق روانشناسی و علم فیزیک انجام دهد.
بخشی از کتاب صوتی تحلیل ذهن را بشنوید.
تحلیل ذهن
نویسنده: برتراند راسل
گوینده: رضا عمرانی
انتشارات: انتشارات ماه آوا
«پژوهشی در معناداری و صدق» (۱۹۴۰) دربارهی تبیین ماهیت ارتباط «گزارههای مبنایی» با تجربیات است. گزارههای مبنایی یعنی آن دسته از اظهارات دربارهی امور واقع که مستقل از هر برهانی قابل تأیید هستند. راسل در این کتاب برای مسئلهی خود از شناخت منطقی و ریاضی چشمپوشی کرده و صرفاً شناخت تجربی یعنی شناخت حاصل از ادراک حسی را در نظر گرفته است. او دو پرسش مطرح میکند: منظور از «ملاک تجربی» صدق یک گزاره چیست؟ و از این حقیقت که گاهی اوقات چنین ملاکی وجود دارد چه چیزی را میتوان استنتاج کرد؟ او با طرح این پرسشها و ایجاد ارتباط میان زبان و امر واقع هدف خود را نشان میدهد و آن، اینکه در جایی که همهچیز ساده است در نهایت به درک ساختار پیچیدهای میرسیم، به شبهسایههای غیریقینی آگاهی مییابیم و به شکی میرسیم که موجهتر از امر مفروض ماست. نتیجه این است که حتی موجهترین مقدمهها خودشان را مستعد به بار آوردن نتایجی ناموجه نشان میدهند و تردید شفاف بهجای یقین گنگ مینشیند.
«عرفان و منطق» (۱۹۱۰) مجموعهای از چند مقاله است که عرفان و منطق نام یکی از آنهاست. راسل در این مقاله تلاش کرده تا رابطهی بین این دو تمایل متفاوت در انسان را در فلسفهی مدرن تحلیل و پیوندهای میان آنها را با طرح نظریات مختلف روشن کند؛ عرفان بهعنوان یک تجربهی شخصی و درونی و منطق بهعنوان ابزاری برای تحلیل عینی و منطقی. دیگر مقالههای کتاب عبارتاند از: چگونه بنویسیم؛ چرا به فلسفه پرداختم؟؛ چند تماس فلسفی؛ فلسفهی زمان ما، فلسفه در قرن بیستم؛ پراگماتیسم؛ ذهن و ماده؛ وجود خدا؛ تقاضای روشناندیشی؛ دانش و حکمت.
«تکامل فلسفی من» (۱۹۵۹) آخرین نوشتهی مهم راسل و زندگینامهی فکری او به شمار میرود. او مسیر طولانی تحولات فکری خود را مرور کرده و توضیح داده که چگونه در طول زندگیاش تغییر کردند. راسل دورهی هگلی خود را توصیف و یادداشتهایی دربارهی فلسفهی علم هگلی که تا آن زمان منتشر نشده بود ارائه کرده است. بعد به مرحلهای انقلابی از زندگی فکریاش میپردازد که با کنار گذاشتن آرمانگرایی و اتخاذ منطق ریاضی همراه بود. فصلی از کتاب نیز دربارهی تأثیر ویتگنشتاین است و اینکه چه چیزی را باید پذیرفت و چه چیزی را در کار آن فیلسوف رد کرد. همچنین در یک فصل توضیحی تلاش میکند تا برداشتهای نادرست و ایراداتی را که به نظریههایش در مورد رابطهی ادراک با دانش علمی وجود داشت، توضیح دهد.
راسل از حدود پانزده سالگی درگیر پرسشهایی مانند وجود خدا شد که هیچ مدرکی برای آنها پیدا نکرد و در هجده سالگی ملحد شد. او رهایی از برخی ترسها و تعصبات پیرامون دین را برای خود آرامش بزرگی دانست و به این باور رسید که باورهای مذهبی همواره مانع اصلی پیشرفت اخلاقی و علمی بودند. بحثهای راسل در مورد دین عمدتاً در این دستهبندی هستند: انتقادهای او از استدلالهای طرفدار وجود خدا؛ مشاهدهی او مبنی بر اینکه دین در طول تاریخ مانع از پیشرفت دانش شده است؛ مشاهدهی او مبنی بر اینکه دین مرتباً نظریههای اخلاقی را مطرح کرده که مضرتر از مفید هستند. کتاب «چرا مسیحی نیستم؟» مجموعهای از مقالات است که در آنها راسل نگاه نقادانهی خود به دین را توضیح داده است. او میگوید اگرچه برخی از آموزههای مسیح ستودنی است؛ اما نه بهگونهای که بهترین الگوی اخلاقی (در مقایسه با سقراط یا بودا) باشد.
راسل در کتاب «تأثیر علم بر اجتماع» (۱۹۵۲) از تأثیرات علم میگوید. او علم را نیروی انقلابی فوقالعاده قدرتمندی میداند که تکنیکهایش بر صنعت و جنگ اثرگذار هستند و در نتیجهی این تکنیکهای جدید، تحولات عمیقی در سازمان اجتماعی ایجاد شده که بهتدریج به تغییرات سیاسی منجر میشود. در نتیجهی کنترل جدید بر محیطی که دانش علمی اعطا کرده فلسفهای جدید در حال رشد است که شامل برداشتی تغییریافته از جایگاه انسان در جهان میشود. راسل که مسئلهاش رفاه جامعه بود و علم را محور زندگی انسان و استفادهی صحیح از آن را تنها راه بهبود وضع بشر میدانست، پیشبینی میکند اگر انسان همراه با پیشرفت علمی، عقل و حکمت را رشد ندهد، پیشرفت علم موجب حرمان او خواهد شد.
بخشی از کتاب صوتی علم و دین در جامعه را بشنوید.
علم و دین در جامعه
نویسنده: برتراند راسل
گوینده: اکرم پریمون
انتشارات: آوانامه
«قدرت» (۱۹۳۸) با هر ارزشی، جزو نوشتههای ثانوی راسل است. راسل اصلیترین عامل در سرشت بشر را قدرت میدانست که شکلگیری و گسترش جوامع را باعث شد. او این کتاب را در واکنش به وضعیت اروپا در ۱۹۳۸ نوشت؛ یعنی زمانی که حکومت نازی در آلمان پا گرفته و یک سال به آغاز جنگ جهانی دوم مانده بود. آن روزها دربارهی کاربرد بیرحمانهی قدرت در اروپا نگرانیهای زیادی وجود داشت که بازتاب آن را در این کتاب میبینیم. راسل بیش از توسل به تحلیل از روش تاریخی استفاده کرده و برای موضوعات مد نظرش نمونههای تاریخی زیادی آورده است تا نشان دهد که چگونه سازمانها و افراد بر زندگی مردم مسلط شدند.
راسل از نوشتن کتاب «اخلاق و سیاست در جامعه» (۱۹۵۴) دو هدف داشت: اول بیان اخلاقیات عملی و دوم، بهکاربردن این اخلاقیات در مسائل سیاسی زمان خود. در بخش اول افکار خود را که در آن زمان نوظهور بودند بیان کرده است. او بر همین مبنا مسائل سیاسی را تجزیهوتحلیل و از نظر اخلاقی آنها را قضاوت کرده است. در قسمت دوم هم تنها به جنبههایی از سیاست پرداخته که با اخلاقیات ارتباط پیدا میکنند و به نظرش در عصر حاضر اهمیت دارند. این کتاب همچنین مربوط به تمایلات بشر و تأثیر آنها بر سرنوشت انسان است.
«آموزش و زندگی بهتر» (۱۹۲۶) رسالهای فلسفی دربارهی نظریهی آموزشی است. موضوع آن پیچیدگیهای آموزش و هدف از پرورش شخصیت و هوش در کودکان است. راسل در این کتاب ضمن نقد رسالههای آموزشی پیشینیان که آموزش را تنها متعلق به طبقات بالای جامعه میدانستند از نظام آموزشی دمکرات و فراگیر دفاع میکند که بر رشد شخصیت در یک زندگی خوب متمرکز است. او ضمن کاوش در نظامهای فلسفهی آموزشی مختلف و معایب آنها ضرورت اصلاحات آموزشی را برجسته کرده است. هدف راسل ایجاد پایهای برای اصول آموزشی است که رشد همهجانبه کودکان را به عنوان افراد آگاه و بافضیلت در اولویت قرار میدهد.
در این یادداشت با بهترین کتابهای راسل آشنا شدید، اگر میخواهید کتابهای این فیلسوف و نویسندهی بزرگ را بخوانید، سری به طاقچه بزنید. فروشگاه کتاب طاقچه پلی است به دنیای بیکران کتابهای الکترونیکی و صوتی؛ جایی که هر داستان، دری به جهانی تازه میگشاید. چه اهل خواندن باشید، چه شنیدن، هر لحظه و هر کجا میتوانید در دنیای کلمات غرق شوید و از لذت بیپایان کتابها بهره ببرید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه