سایه شکوفه های آلو
نویسنده: ناتسومه سوسهکی
مترجم: فیروزه محمدزاده
انتشارات: نشر مهر و دل
این یادداشت دربارهی شعر جهان است و به ما میآموزد چگونه میتوان بر بال شعر نشست و جهان را سیاحت کرد. شعر از جمله گونههای ادبی است که بهخوبی میتواند ریشههای فرهنگی ملل و زبانهای مختلف را به هم پیوند دهد. واژگان هر زبان آزادانه از سرزمینی به سرزمین دیگر میروند و هرجا که میرسند به فراخور استقبالی که از آنها میشود، لانهای مجلل یا محقر بر درخت تناور ادبیات جهان بنا میکنند. در این یادداشت به چند برگ درخشان از دفتر شعر جهان نظر میکنیم که شاعران بیمانندی بر آنها قلم زدهاند. با ما همراه باشید و با برخی از بهترین کتابهای شعر از ادبیات خارجی (غیرایرانی) آشنا شوید.
ابتدا به ژاپن میرویم و معرفی شعر جهان را با «هایکو» آغاز میکنیم. هایکو یکی از انواع شعر است که بهخاطر کوتاهبودنش در دنیای پرسرعت و کمحوصلهی امروز، علاقهمندان زیادی دارد. این شکل از سرایش شعر در حدود قرن ۱۶ میلادی در ژاپن متولد شد و در قرن ۱۹ نام هایکو برای آن انتخاب شد. هایکو از ۳ بند تشکیل شده است که هرکدام ۵ و ۷ و ۵ مورا دارند. مورا واحدی مشابه هجا است؛ ولی تفاوتهایی با هجا دارد. هایکو که عنوان کوتاهترین شعر ژاپن را از آن خود کرده است، میتواند تنها با چند کلمه تصویری بدیع را در نظر مخاطب ترسیم کند.
ماتسوئو باشو، یوسا بوسون، کوبایاشی ایسا، ماسائوکا شیکی و ناتسومه سوسه کی تعدادی از هایکوسرایان مشهور هستند.
سایه شکوفه های آلو
نویسنده: ناتسومه سوسهکی
مترجم: فیروزه محمدزاده
انتشارات: نشر مهر و دل
ناتسومه سوسه کی محقق ادبیات بریتانیا و نویسندهی هایکو، کانشی و داستانهای پریان و از تأثیرگذارترین نویسندگان ژاپن است. او نام سوسهکی که در چینی به معنی لجباز و سمج و در زبان ژاپنی به معنای سرسخت و شهابسنگ است را برای خود برگزید. از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۴، تصویر او بر اسکناس ۱۰۰۰ ینی ژاپن چاپ میشد. شعر زیر از کتاب سایه شکوفههای آلو انتخاب شده است:
چه دور و چه نزدیک
کار هر روزم شده
قدمزدن
زیرشکوفههای آلو
هنر و ادبیات همچون گذرنامهی معتبری است که با آن میتوانیم فارغ از مرزکشیهای جهان، از هرکجا که میخواهیم گذر کنیم و به هر مقصدی که در نظر داریم برسیم. در ادامهی این یادداشت، به ادبیات چند کشور دیگر سر میزنیم و چند کتاب شعر دیگر معرفی میکنیم.
پیغام
نویسنده: فرناندو پسوآ
مترجم: ابوذر کردی
انتشارات: بوتیمار
پسوا از تأثیرگذارترین چهرههای پرتغال و یکی از بانیان پستمدرنیسم است. فرناندو پسوا در نگارش برخی از آثارش از جمله کتاب دلواپسی متأثر از خیام بوده است. با اینکه او نویسنده و شاعری جریانساز بود و بسیاری از نویسندگان از او تأثیر پذیرفتهاند، اما تا زمان مرگش آنچنان شناخته نشد و قدرت آثارش بعد از مرگش آشکار شد. شعر زیر «معراج واسکو دا گاما» نام دارد و از کتاب پیغام انتخاب شده است:
خدایان شکنجه و غولان زمین
از ملامت به ستوه آمده و از جنگ دلزده
و مبهوت. و در دره آنجا که آسمانها فرود میآیند
سکوتی قیام میکند، و میرود میان مه با پردههای مرتعش
ابتدا با جنبشی و سپس با دلهره.
او را مشایعت میکند، در امتداد، با ترسها، شانه به شانه
و با خط ساحل، مسیری که فریاد میزند میان جدیدها و شفافها.
در پایین، جایی که زمین هست، چوپان یخ بسته با فلوتاش
فرو میافتد میان جذبههای رفتنی و با هزاران نور یافتنی
آسمان و ورطه گشوده میشوند با روح نرمتنان دریا.
ناظم حکمت شاعر آزادیخواه ترکیه بود که بهخاطر روحیهی مبارزهطلبی و نمود این روحیه در اشعارش، بارها به حبس محکوم شد و چند باری نیز ناگزیر به فرار از سرزمینش شد. هنگامی که ناظم حکمت در زندان به سر میبرد، در جهان اشخاص سرشناسی مانند برتراند راسل، ژان پل سارتر، پابلو پیکاسو، برتولت برشت، لویی آراگون، و پابلو نرودا به دولت ترکیه بابت زندانیکردن او اعتراض کردند و خواستار آزادی حکمت شدند. بسیاری از اشعار ناظم حکمت متأثر از اوضاع ناخوشایند مردم سرزمینش است. همچنین بسیاری از سرودههای او ریشه در فرهنگ عامهی مردم و اشعار عاشیقهای ترک دارد.
بخشی از کتاب صوتی خون حرف نمیزند را بشنوید.
خون حرف نمیزند
نویسنده: ناظم حکمت
گوینده: شهره روحی
انتشارات: کتابهای صوتی کتابسرای نیک
ادبیات انگلستان در بسیاری از عرصهها پیشتاز است و آثاری ماندگار در خود پرورده است. یکی از اتفاقات مهمی که در ادبیات کلاسیک انگلستان رقم خورد، حضور رماننویسهای زنی بود که پابهپای مردان قلمفرسایی میکردند. خواهران برونته از جملهی این نامهای آشنا است که با رمانهایی عاشقانه به جمع نویسندگان انگلیسیزبان راه پیدا کردند.
از دیگر انواع ادبی برجسته و جاودانه در انگلستان، نمایشنامه است که با شنیدن آن بیدرنگ نام شکسپیر به ذهن میرسد. نمایشنامههای شکسپیر مسیری را در هنر نمایش باز کرد که هنوز راهنمای هرکسی است که میخواهد به این حوزه وارد شود.
در این یادداشت اما میخواهیم از نمایشهای شکسپیر و رمانهای خواهران برونته که بسیار دربارهی آنها خوانده و شنیدهایم فاصله بگیریم و طبعآزمایی آنها را در عرصهی شعر ببینیم.
بخوان خط خاموش عشق
نویسنده: ویلیام شکسپیر
مترجم: سعید سعیدپور
انتشارات: انتشارات مروارید
بهترین نویسندهی انگلیسیزبان، پدر نمایشنامهنویسی انگلستان و «سخنسرای آرون» تنها بخشی از القابی است که بهحق به شکسپیر نسبت دادهاند. آرون نام شهر محل زندگی او بود. هرچند اطلاعات زیادی دربارهی زندگی شکسپیر در دست نیست، اما به نظر میرسد بین سالهای ۱۵۸۹ و ۱۶۱۳ بود که او هنر سخنوریاش را بر صحنهی ادبیات انگلستان به نمایش گذاشت.
شکسپیر علاوه بر نوشتن نمایشنامه در سرودن شعر نیز توانمند بود. او در اشعارش نیز بهرسم نمایشهایش تصاویر بدیعی را به خواننده نمایانده است. در ادامه اشعاری از کتاب بخوان خط خاموش عشق را میخوانیم:
از ستارگان برنمیچینم رای خویش را
و لیک گویی از طالعبینی آگهی دارم
هرچند نه برای پیشگویی بخت شوم یا پرشگون
مصیبت، قحطی، کیفیت فصلهای گونهگون
نه میتوانم اقبال را به دقایق کوتاه بگویم
و تندر، باران، توفان هر یک را گواه دهم
نه شهزادگان را بگویم که عزمشان آیا خجسته است
با پیشبینی آنچه در افلاک درمییابم
بلکه از چشمان تو من دانش خویش برمیگیرم
و در آن اختران ثابت میخوانم این یقین را
که راستی و زیبایی با یکدگر به کام میرسند
چنانچه تو برگردی به اصل آیین خویش
ورنه از تو من این را به طالع تو پیش میگویم
پایان تو فنا و فرجام راستی و زیباییست
بهترین اشعار خواهران برونته
نویسنده: آن برونته
مترجم: الهامالسادات رضایی
انتشارات: انتشارات چاو
خواهران برونته که اغلب با رمانهایشان شناخته میشوند، اشعاری نیز دارند که هرچند به محبوبیت رمانهایشان نمیرسد، خواندنشان خالی از لطف نیست. برونتهها ۶ فرزند بودند که از میان آنها ۳ خواهر به نامهای شارلوت و آن و امیلی همانند پدر و مادرشان در مسیر نویسندگی قدم برداشتند. هر ۳ خواهر به فاصلهی ۶ سال و در سنین جوانی از دنیا رفتند. اگر این اتفاق نمیافتاد شاید امروز شاهد شعر و رمانهای بیشتری از آنها بودیم. اما همین آثار بهجامانده در عمر کوتاه این ۳ خواهر نیز نامشان را برای همیشه در تاریخ ادبیات جهان جاودانه کرده است. شعر زیر از کتاب بهترین اشعار خواهران برونته انتخاب شده است:
عاشقانهترین لحظهای که میدرخشد، سپهرِ نیلگون است
خورشید طلایی ماه ژوئن غروب میکند
و قادر به جذب چشمانش نیست
چمنزار رقصان و دروازهٔ گشوده
جادهٔ سپید دوردست
با غرور گامهای آرام او را انتظار میکشند
او امروز نمیآید
در شیشهای بازی
حوالی صندلی بانواست
ازآنجا به پشت علفهای خزهپوش
پلکانی مرمرین امتداد دارد
گیاهان سربرافراشته باطراوات و گلهای تماشایی
در آستانهٔ رشدند
و برگ و شکوفههاشان
از میان تشعشع تندِ خورشید
به اتاق سایه میگستراند
شعر عرب در جهان جایگاهی شایسته و در ایران بهخاطر شباهت واژگان آن با زبان فارسی، دوستداران زیادی دارد. ازآنجاکه کشورهای عربزبان زیادی وجود دارد، صحبت از شعر عرب نیاز به بررسی دامنهی گستردهای از زمینههای ادبی و فرهنگی این کشورها دارد؛ اما قصد این نوشته تنها معرفی چند شاعر عربزبان از فلسطین، لبنان و سوریه و همچنین یکی از فعالترین مترجمان آثار عربی در ایران است.
از سرود باران تا مزامیر گل سرخ
نویسنده: موسی اسوار
انتشارات: انتشارات سخن
موسی اسوار مترجم ایرانی و عضو فرهنگستان ادب فارسی است که بسیاری از آثار شاعران و نویسندگان عرب مانند جبران خلیل جبران، نزار قبانی، محمود درویش، کنفانی، طه حسین و… را به فارسی ترجمه کرده است. کتاب از سرود باران تا مزامیر گل سرخ یکی از آثار موسی اسوار است که در آن مجموعهای از بهترین اشعار شاعران پیشگام شعر عرب را جمعآوری کرده است. در ادامه شعری را از این مجموعه میخوانیم:
گرسنه در گور بی هیچ توشهای
برهنه در برف بی هیچ جامهای
به گاه زمستان فریاد برآوردم:
باران!
خواب از چشمان استخوان ها و برف و غبار بربای
خواب از چشمان سنگ
و دانه ها را برویان، گلها را بشکفان
و خرمنگاهان سترون را به آذرخشها بسوز
ریشهها را در خروش
و درختان را گران از بار و بر کن
باران! تو آمدی
آسمان و ابر برجوشید و تو را پراکند
عشق با صدای بلند
نویسنده: نزار قبانی
مترجم: احمد پوری
انتشارات: انتشارات نگاه
نزار قبانی همیشه یکی از انتخابهای دوستداران اشعار عاشقانه در سراسر جهان است. طعم شیرین شعرهای نزار قبانی که اغلب با شوری عاشقانه همراه است تا مدتها ماندگار است و دوستداران آثار او هر زمان که هوس تغییر ذائقه داشته باشند، اشعارش را بر لب زمزمه میکنند. شعر زیر از کتاب عشق با صدای بلند انتخاب شده است:
بر باد نوشتم
نام آن را که دوستش دارم
بر آب نوشتم
نام آن را که دوستش دارم
اما نه باد گوشی برای سپردن دارد
و نه آب ذهنی برای بهخاطرسپردن.
پیامبر و باغ پیامبر
نویسنده: جبران خلیل جبران
مترجم: موسی اسوار
انتشارات: انتشارات سخن
جبران خلیل جبران نقاش، شاعر، مقالهنویس و فیلسوف لبنانی است. نقاشی یکی از مشغولیتهای اصلی او بود و آثار چشمنوازی نیز خلق کرد؛ اما ذوق هنری جبران به نقاشی محدود نشد و در ادبیات نیز خوش درخشید. مهمترین و مشهورترین اثر او پیامبر است که به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده و بسیاری را شیفتهی قلم جبران خلیل جبران کرده است. او که به زبان انگلیسی نیز مینوشت، در عمر کوتاه خود تأثیرات ماندگاری بر ادبیات عرب و ادبیات جهان گذاشت. در سال ۱۹۹۹، جایزهی روح بشریت خلیل جبران تأسیس شد. این جایزه هر سال به افراد، شرکتها، مؤسسات و جوامعی اهدا میشود که فعالیتهایشان در ارتقای درک از تنوعهای زیستی اثربخش است. قطعهای از کتاب پیامبر و باغ پیامبر جبران خلیل جبران را میخوانیم:
فرزندانِ شما فرزندانِ شما نیستند.
آنان پسران و دخترانِ اشتیاقی هستند که زندگی به خویشتن دارد.
با شماست که میآیند اما نه از شما،
و اگرچه با شمایند نه از آنِ شمایند.
بسا که بتوانید مهرِ خویش را به آنان دهید، اما اندیشههای خود را نه،
زیرا که آنان اندیشههای خودشان را دارند.
بسا که بتوانید برای تنِ آنان مأوا فراهم کنید، اما برای روحشان نه،
زیرا که روحِ آنان در مأوای فردا جای دارد، که شما حتی در رؤیایتان نمیتوانید به آن راه بیابید.
شما را رسد که بکوشید تا مانندِ آنان شوید، اما در پی آن نباشید که آنان را مانندِ خود کنید.
اگر باران نیستی نازنین، درخت باش
نویسنده: محمود درویش
مترجم: موسی اسوار
انتشارات: انتشارات سخن
محمود درویش شاعری اهل فلسطین است؛ اما هنگامی که او یک سال بیشتر نداشت، از سرزمینش جدا شد. سالها بعد در ۱۴سالگی به فلسطین بازگشت و مدتی نیز بهخاطر فعالیتهایش در زندان به سر برد. سپس بهقصد ادامه تحصیل به شوروی و لبنان سفر کرد که این سفر تبدیل به تبعیدی برای او شد و برای همیشه از میهنش دور ماند. درویش هرچند در کشور خودش زندگی نمیکرد؛ اما بسیاری از اشعارش از سرزمینش سرچشمه میگرفت و نمود این دلبستگی هر بار زلالتر از قبل بر دفترش جاری میشد. فعالیتهای درویش به نگارش شعر و ترانه محدود نبود. از جمله کارهای او تأسیس پارلمان بینالمللی نویسندگان به یاری دریدا و پییر بوردیو بود. او همچنین فصلنامهی الکرمل را به زبان عربی بنیان نهاد. شعر زیر از کتاب «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش» درویش است:
اما تیرهبختی لبانِ بهاری را فراگرفت
کلامِ تو چون چلچله از خانهام پر کشید
و در پی تو … به آنجا که شوق میخواست
از درِ خانه و آستانِ خزانی ما رخت بست
و آیینههای ما شکست
و اندوه دوهزارباره شد
و ما پارههای صدا را جمع کردیم
و جز مرثیه وطن چیزی یاد نگرفتیم!
آن را با هم در سینه یکی چنگ خواهیم نشاند
و بر بامهای محنتِ خود
برای ماههایی مسخشده … و سنگها
خواهیم نواخت.
اما من از یاد بردهام … ای صدایت ناشناخته:
که از رختبستنِ تو چنگ زنگار گرفت … یا از خاموشی من؟!
جوایز زیادی برای ارجنهادن به نویسندگان و شاعران برجسته در سراسر جهان وجود دارد که معتبرترین آنها جایزهی نوبل ادبیات است. نویسندگان و شاعران زیادی آرزوی دستیابی به نوبل را در ذهن خود میپرورانند؛ اما تنها تعدادی اندک موفق به دریافت آن یا حتی نامزدی در بین برندگان نوبل میشوند. در ادامه با چند شاعر برنده و نامزد نوبل از کشورهای مختلف آشنا میشویم.
راستی چرا؟…
نویسنده: پابلو نرودا
مترجم: احمد پوری
انتشارات: نشر چشمه
«هوا را از من بگیر، خندهات را نه» یکی از معروفترین عباراتی است که از اشعار پابلو نرودا جدا شده و دهانبهدهان گشته است. اشعار این برندهی نوبل، متأثر از روحیهی شاعرش، جنگاورانه مرزها را درنوردیده و همچون غنیمتی ارزشمند به دست دوستداران شعر در سراسر جهان رسیده است. شعر زیر از کتاب راستی چرا انتخاب شده است:
آیا خورشید همان خورشید دیروز است
یا این آتش با آن آتش فرق دارد؟
چگونه از ابرها سپاسگزار باشم
برای انبوه در حال گذارشان؟
ابر پرتندر از کجا میآید
با مشک سیاه لبریز از دانهٔ اشک
کجا رفتند آن همه نام …
آدم ها روی پل
نویسنده: ویسواوا شیمبورسکا
مترجم: چوکا چکاد
انتشارات: نشر مرکز
آرکا و استانکوزکی از جمله القاب ویسواوا شیمبورسکا برای زمانی بود که ناشناس آثارش را چاپ میکرد. اما برخی القاب را نیز دیگران به او دادهاند. از جملهی آنها موتسارت شاعر است. داوران نوبل، در سال ۱۹۹۶ این لقب را به همراه جایزهی نوبل به او اهدا کردند. از جمله آثار خوشآهنگ و موزون این شاعر پرآوازه میتوان به «برای این است که زندهایم»، «پرسشگری از خود»، «نمک»، «یکصد و یک شعر»، «کُلی حال»، «آدمهای روی پل»، «صد شعر، صد شادی»، «لحظه»، «نغمههایی برای بچههای گنده» و «دونقطه» اشاره کرد.
عشق در نگاهِ اول
هر دو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیباتر است.
چون قبلا همدیگر را نمیشناختند،
گمان میبرند هرگز چیزی میانِ آنها نبوده.
اما نظرِ خیابانها، پلهها و راهروهایی
که آن دو میتوانستهاند از سالها پیش
از کنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمیآورند ـ
شاید درونِ دری چرخان
زمانی روبروی هم؟
یک «ببخشید» در ازدحامِ مردم؟
یک صدای «اشتباه گرفتهاید» در گوشی تلفن؟
ـ ولی پاسخشان را میدانم.
نه، چیزی به یاد نمیآورند.
بسیار شگفتزده میشدند
اگر میدانستند، که دیگر مدتهاست
بازیچهای در دستِ اتفاق بودهاند.
اتفاقی که هنوز کاملا آماده نشده
تا برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،
آنها را به هم نزدیک میکرد دور میکرد،
جلوِ راهشان را میگرفت
و خندهٔ شیطانیش را فرو میخورد و
کنار میجهید.
علائم و نشانههایی بوده
هرچند ناخوانا.
شاید سه سالِ پیش
یا سهشنبهٔ گذشته
برگِ درختی از شانهٔ یکیشان
به شانهٔ دیگری پرواز کرده؟
چیزی بوده که یکی آن را گم کرده
دیگری آن را یافته و برداشته.
از کجا معلوم توپی در بوتههای کودکی نبوده باشد؟
دستگیرهها و زنگِ درهایی بوده
که یکیشان لمس کرده و در فاصلهای کوتاه آن دیگری.
چمدانهایی کنار هم در انبار.
شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند،
که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازی
فقط ادامهایست
و کتابِ حوادث
همیشه از نیمهٔ آن باز میشود.
نجواهای جهان های ناپیدا
نویسنده: رابیندرانات تاگور
مترجم: حسین بهشتیفر
انتشارات: انتشارات سولار
تاگور اهل بنگال هند بود. خانوادهی تاگور به ادبیات فارسی علاقهی بسیاری داشتند؛ بهنحویکه پدر تاگور اشعار حافظ را حفظ بود. تاگور علاوهبر شاعری در سایر عرصههای هنری مانند موسیقی، نقاشی و نمایشنامهنویسی نیز فعال بود. او همچنین از مدافعان سرسخت استقلال هندوستان بود و به او لقب گوردیو بهمعنی پیشوا را داده بودند. سرود ملی هند وسرود ملی بنگلادش از تصنیفهای تاگور است. تاگور اشعاری موسوم به گیتانجالی دارد که در سراسر جهان مشهور است و به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاست. تاگور با این اشعار در سال ۱۹۱۳ موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد. شعر زیر از کتاب نجواهای جهانهای ناپیدا انتخاب شده است که از دفترهای «تحفهٔ عاشق» و «گذار» و «گیتانجالی» است.
سحرگاه پاییز، بیابر است.
رود
لبالب پر و شویانِ ریشههای برهنهٔ درختان لرزان در کنار گُدار.
باریکهراهِ دراز
بسان زبان عطشان دهکده
به جویبار فرود میآید!
قلبم آکنده میشود
وقتی که تماشا میکنم اطراف را
آسمان ساکت و آب روان را،
و حس میکنم آن شعف را که پراکنده است
به سادگیِ لبخندی بر چهرهٔ یک کودک!
مجمع الجزایر رویا
نویسنده: توماس ترانسترومر
مترجم: مرتضا ثقفیان
انتشارات: نشر چشمه
از دیگر شاعران و نویسندگان برندهی نوبل میتوان توماس ترانسترومر را نام برد. او یکی از تأثیرگذارترین شاعران جهان است و آثارش به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شدهاند. ترانسترومر حتی بعد از سکتهی مغزی که منجر به ازدستدادن قدرت تکلم او شد نیز به نوشتن ادامه داد. توضیح سایت نوبل میتواند بهترین تعریف از ویژگی اشعار او باشد: «توماس ترانسترومر به دلیل اینکه از طریق تصویرهایی موجز و شفاف، واقعیت را بهگونهای نو در دسترس مخاطب قرار میدهد، برنده جایزه ادبی نوبل میشود.»
شعر معمای بزرگ از کتاب مجمعالجزایر رؤیا انتخاب شده است:
تئاترها خالی میشوند. نیمهشب است.
حروف شعله میکشند بر نماها.
معمایِ نامههایِ بیپاسخ
رسوب میکند از دلِ آن زرقوبرقِ سرد.
نوامبر
حوصلهی جلاد که سر میرود خطرناک میشود.
آسمانِ گُرگرفته در خود مچاله میشود.
صدای تقهها از سلولی به سلولِ دیگر میرود
و فضا از انجمادِ زمین به بالا جریان مییابد.
سنگهایی چند میدرخشند چون ماهِ بدر.
برف میبارد
خاکسپاریها سر میرسند
با فواصلی کم و کمتر
مانندِ تابلوهای راهنما
وقتی به نزدیکیِ شهری میرسیم.
نگاهِ هزاران نفر
در سرزمینِ سایههای بلند.
پلی بنا میشود
بهآرامی
صاف در فضا.
امضاها
باید بگذرم
از این درگاهِ تاریک.
اتاقی بزرگ.
سندِ سفید میدرخشد.
با سایههای بسیار که میجنبند.
همه میخواهند امضایش کنند.
تا آنکه روشنایی به من رسید
و زمان را درهم پیچید.
سخنگفتن از شعر جهان پایانپذیر نیست؛ چرا که شاعرانگی صفتی است که در مردمان هر سرزمینی پیدا میشود و لذتبردن از زیباییها که ادبیات نیز یکی از اشکال آن است، در نهاد همهٔ انسانها وجود دارد و این امر نه آغازی دارد نه انجامی.
فارغ از اینکه چه کسی به چه زبانی چه نوع شعری میسراید، تا زمانی که واژه باشد و سرسوزن ذوقی که آنها را بهتناسب به هم بدوزد، جامۀ ادبیات به تن هر ملتی اندازه میشود.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه