آشنایی با جلال آل احمد و نگاهی کلی به آثارش
جلال آل احمد را با داستان سهتار شناختم. سر کلاس بودیم و استاد داستان را به دستمان داد تا بخوانیم و بررسیاش کنیم. تمام چیزهایی که در تاریخ ادبیات دبیرستان خوانده بودم به ذهنم هجوم آورد و دوباره یادم آمد که این مرد، همانی است که با جملات کوتاه و موجز، چنان مینویسد که انسان را از خود بیخود میکند.
چطور میتواند در یک داستان نهایتا دو صفحهای فرهنگ و خرافات توامان را تصویر کند؟ چطور میتواند نوشتههایی بیافریند که سالها بعد، الگوی مردم برای نثرنویسی روان و خوب قرار بگیرد؟ و بر نویسندگان نامی ایران مانند غلامحسین ساعدی و نادر ابراهیمی تاثیر بگذارد؟ این را البته باید به حساب جلالی بگذارید که داستان مینویسد. نه آن جلالی که سرش به کارهای سیاسی گرم است. این را بگذارید به پای جلال آلاحمدی که در داستانهایش، از مدیرهای تنهای مدرسهها و دخترانی مینویسد که شوق ازدواج در دلشان زنده است.
پیشنهاد میکنیم یادداشت «صمد بهرنگی؛ بابای قصههای آذربایجان» را هم بخوانید.
تولد و تحصیلات
جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ خانوادهای پر جمعیت به دنیا آمد. دومین پسر از میان نه فرزند بود. پدرش که مردی مذهبی و عموی سید محمود طالقانی بود، دوست نداشت فرزندش در دبیرستان تحصیل کند. چون فکر میکرد تحصیل در مدرسه او را از راه دین و حقیقت منحرف میکند. بعد از مدرسه او را به بازار فرستاد تا کار کند و راه او را ادامه بدهد اما جلال پنهان از چشم پدر درکلاسهای شبانه دارالفنون ثبتنام کرد تا درس بخواند. جنگ جهانی دوم آغاز شد و او درسش را در دارالفنون تمام کرده بود.
پدر او را به نجف و پیش برادر دیگرش فرستاد تا تحصیلات دینیاش را تکمیل کند. اما وقتی جلال از این سفر بازگشت به حزب توده پیوست و تفکرات دینی که تا آن زمان در او شکل گرفته بود کاملا تغییر کرد. حالا به جای اینکه انگشتر عقیق به دستش کند، کروات میزد و لباسهای آمریکایی میپوشید. پدر که چنین چیزی را تاب نداشت او را از خانه بیرون کرد. هرچند سالها بعد جلال با نوشتن سفرنامهی زیبای خسی در میقات که شرح سفرش به شهرهای مکه و مدینه بود نشان داد که همچنان مذهب در فکرش جای دارد.
ازدواج با سیمین
ازدواج جلال آل احمد با سیمین دانشور، نویسندهی مشهور ایرانی، که در سال ۱۳۲۷ اتفاق افتاد خاطرهی شیرینی دارد که ویکتوریا دانشور، خواهر سیمین، آن را اینطور تعریف میکند:
«ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانم سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده میشوند که بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آلاحمد مقابل در ایستادهاست. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسمشان فامیل و همه نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند و رفتند سر زندگیشان»
پایان یک زندگی، آغاز یک راه
جلال در سال ۱۳۴۸ از دنیا رفت. سیمین به شایعات دربارهی مرگ او به دست ساواک پایان داد. پیکر او را بر خلاف وصیت خودش به خاک سپردند. او وصیت کرده بود که بعد از مرگ پیکرش را به دانشجویان پزشکی برای تشریح بدهند اما این خواسته خلاف شرع شناخته شد و حالا سنگمزار او بعد از سالها، هنوز در انتظار آرامگاهی شایسته و درخور است.
خانهی سیمین و جلال، بعد از فوت سیمین به موزه تبدیل شده است. موزهای که لباسها و وسایلشان را در خود جای داده و علاقهمندان به ادبیات معاصر ایران را به آنجا میکشاند. حوض آبیرنگش هنوز پر آب است و درختهایش قد کشیدهاند. عکسها و نقاشیهای سیمین و جلال به دیوارش است و مبلهای سبزرنگی که سالها پذیرای مهمانهایشان بوده است، حالا چشم انتظار مهمانان جدید است.
پیشنهاد میکنیم یادداشت « با احمد شاملو بیشتر آشنا شویم!» را هم بخوانید و فیلمی که در آن زندگینامه شاملو را با چاشنی طنز ساختیم، مشاهده کنید.
بهترین سفرنامههای آل احمد کدامند؟
جلال سفرهای زیادی داشت. او به مکه و مدینه سفر کرد، از اسرائیل دیدن کرد و سفرهایش به آمریکا و روسیه را هم در قالب دو سفرنامه به نامهای سفر آمریکا و سفر روس منتشر کرد.. خسی در میقات، کتابی است که با جزئیات از آداب و مناسک مذهبی، نوع پوشش، مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نوشته است و گاهی هم زبان به گله و شکایت گشوده و از امکانات نامناسبی که در اختیار زائران است، گله کرده است. سفر آمریکا زبانی تند و تیز دارد.
این سفر برای شرکت در سمینار کسینجر در هاروارد انجام شد اما قلم جلال چنان تند و بیپروا از این سفر صحبت کرده است که این سفرنامه را به یکی از آثار متفاوت و برجستهی او تبدیل کرده است. سفر روس هم برای شرکت در کنگرهی مردمشناسی بود. دعوت از جلال نویسنده به این دلیل بود که او آنقدر سیر و سیاحت کرده بود که حالا حرفی برای زدن آنهم در کنگرهی مردمشناسی داشته باشد.
معروفترین مقالههای جلال آل احمد
مقالهها و کتابهایی که بیشتر از هرچیز میتوانند رویکرد سیاسی و نگاه جلال را نشان دهند مثل غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران است. هرچند شاملو نقدهای بسیاری به غربزدگی نوشته و حتی آن را یاوه خوانده است، اما بهرحال این اثر همچنان جز آثار مهم جلال آلاحمد به شمار میرود. در خدمت و خیانت روشنفکران هم کتابی دیگر از جلال است که دربارهی مفهوم روشنفکری و روشنفکران ایرانی نوشته شده است.
سیری که او برای معرفی روشنفکران پیش میگیرد جالب است؛ او از پیامبران شروع میکند و به اسطورههایی مانند سیاوش و مزدک و مانی میرسد. در دوران اسلامی، فردوسی، ابنسینا، حسن صباح و مولانا را روشنفکر میداند و در تاریخ معاصر ایران هم به سراغ کسروی، ملک الشعرای بهار، دهخدا، دکتر مصدق و نیما میرود. جای تعجب نیست اگر بدانیم روشنفکرهای خارجی از نگاه جلال، همانهایی هستند که او برای ترجمه به سراغشان رفته است.
معروفترین آثار جلال آل احمد کدامند؟
اما از نوشتههای جلال آل احمد نباید غافل شد. نوشتههایی که هرکدام گوشهای از شخصیت او را نشان میدهند و بعدی از ابعاد فکری او را نمایان میکنند. او داستان و مقاله مینوشت. وقتی به سفر میرفت با دقتی مثالزدنی به مقصدش نگاه میکرد تا بعدا سفرنامههای بینقصی منتشر کند. ترجمه میکرد؛ در ترجمه هم خوش سلیقه بود و به سراغ آندره ژید، آلبر کامو، ژانپل سارتر و داستایوسکی میرفت. در این یادداشت نگاهی به برخی از کتابهایش را میاندازیم و او را از زاویهی یک نویسنده میبینیم.
معروفترین داستانهای او چه نام دارند؟
داستانهای جلال، زیبا و خواندنی هستند. داستانهایی که میتوانند آدم را به داشتن بعدازظهری آرام دعوت کنند. داستانهایی که هم روایت میکنند و هم راه را روشن میکنند. کتابهایی مثل سهتار، مدیر مدرسه، گنج، زن زیادی، از رنجی که میبریم و … که در کنار داستانگویی جذاب، رویکرد سیاسی و اجتماعی او را هم نشان میدهند و از زندگی اجتماعی مردم در سالهای سلطنت پهلوی نوشته است.
کلام آخر
جلال آلاحمد کوتاه زیست اما در دوران زندگیاش تجربیات مختلفی داشت. از تحصیلات مذهبی گرفته تا پیوستن به حزب توده، جدا شدن از سیاست و افسردگی، رو آوردن به نوشتن و ترجمه، سفرهای پی در پی و … که همه او را به شخصیتی تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران بدل کرده است.